سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

او خوب فرزندی بود !

بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت سالگرد رحلت آیت الله سید صدرالدین صدر
مرحوم آیت الله صدرالدین صدر ، از پروا پیشگان و اندیشمندان نامدار جهان تشیع است . در مورد رحلت او یکی از روحانیون حوزه علمیه قم ، مکاشفه ای داشته است که نشان دهنده عظمت و کرامت و بزرگواری آن عالم ربانی و آزاده است که آن را از مرحوم آیت الله جناب حاج شیخ عبدالنبی عراقی – از مجتهدین مسلم و بنام حوزه علمیه قم – نقل می کنیم :
« درست بخاطر دارم که روز شنبه برابر با  19 ربیع الثانی ، سال 1373 قمری بود که نگارنده به منزل آیت الله حاج شیخ عبدالنبی ، رفتم ایشان در تعبیر خواب مهارتی بسیار داشت و به این امتیاز نیز معروف بود . به هنگام ورود من بود که حجةالاسلام آقای میرزا محمدهمدانی از بیت ایشان خارج شدند . هنگامی که به محضر آیت الله شرفیاب شدم فرمودند : "آقا شیخ محمد را دیدی ؟" ، گفتم : "آری ! مطلبی داشت ؟" فرمود :"خواب عجیبی دیده بود ." پرسیدم :"تعبیر آن برای شما روشن است ؟ چه خوابی دیده بود ؟"
فرمود :"ایشان می گوید شب گذشته در خواب دیدم که به حرم مطهر دخت گرانمایه حضرت کاظم (ع) شرفیاب شده و از آنجا به مسجد بالا سر رفتم تا فاتحه ای برای آیت الله حائری (قدس سره) بخوانم که دیدم میان قبر مرحوم حائری و آیت الله خوانساری قبری آماده است . با تعجب از خود پرسیدم :"این قبر برای چه کسی آماده شده است ؟" بانوی گرانقدری را دیدم که فرمود :"این قبر پسر من ، صدر است . صدر از دنیا رفت ، او خوب فرزندی بود ."
شگفت اینکه مرحوم آیت الله عراقی هنوز در مورد این خواب سخن می گفت که به ناگاه صدای بلندگوی حرم طنین افکند و خبر رحلت آیت الله العظمی آقای صدر را اعلان کرد ." *
بدین ترتیب آن بزرگوار در قم به رحمت حق پیوست و در کنار قبر مراجع عظام دیگر ، در حرم مطهر حضرت معصومه (س) بخاک سپرده شد . **

*کرامات صالحین ، تالیف :شیخ محمد رازی .چاپ قم ، 1374 صص 245-248
**تاریخ و فرهنگ معاصر ویژه نامه امام موسی صدر صص17-18


حافظ و نگهدار من چشمان شماست !

امام موسی ساده می زیست . با تاکسی رفت و آمد می کرد و همیشه در بین مردم بود . می گفت : « جای من اکنون در میان شماست . پایگاه من در قلب های شماست ، قدرت من به دستان شماست . حافظ و نگهدار من چشمان شما هستند ، برنامه های من به دست شما اجرا خواهد شد . هیچ کس و هیچ چیز را در این دنیا بر شما ترجیح نخواهم داد . »
بعدها روزانه چندین نوبت از این سوی لبنان به آن سو می رفت ، لذا مجبور شد با اتومبیل یکی از اهالی لبنان بنام ابوعلی حجازی سفر کند . به ابو علی سپرده بود که « هر گاه دیدید که مردم محبت کرده و به استقبال آمدند ، ماشین را حداقل در فاصله 100 متری آنها متوقف کنید تا بتوانم پیاده شوم ، من هم باید به استقبال آنان بروم و آن گونه که شایسته است ، احترام بگذارم . این مردم ولی نعمت ما هستند . خداوند آنان را دوست دارد . »

حافظ و نگهدار من چشمان شماست !

ماشین ابوعلی «فولکس» کوچک و جمع و جوری بود که امام موسی با آن قامت کشیده و هیکل رشید به هنگام نشستن دچار زحمت می شدند . روزی راننده به ایشان گفت :« آقا جان ! چرا اصرار دارید از این ماشین کوچک ، که در آن به زحمت می افتید استفاده کنید ؟ » امام گفتند : « برادر ابوعلی ! ما داریم به دیدن مردم فقیر و محروم جنوب می رویم . آنها اگر ببینند که سید موسی با ماشینی شیک و مدل بالا آمده است ، احساس کوچکی و حقارت خواهند کرد . نباید از موضع بالا با مردم برخورد کنیم . آنها آن وقت دیگر احساس راحتی نخواهند کرد . باید با مردم متواضع باشیم . باید مثل خودشان زندگی کنیم و با آنها صمیمی و با محبت باشیم . اینها کسانی هستند که خداوند دوستشان می دارد . ما هم باید اینها را دوست بداریم ما روحانیان باید کاری کنیم که مردم با دل و جان از ما استقبال کنند نه با چشم و زبان .»


سلطنت طلب تر از سلطان !

بسم الله الرحمن الرحیم
روزی یادداشتی نوشتم و برای روزنامه النهار فرستادم . عنوان یادداشت این بود :« سلطنت طلب تر از سلطان » . از هیچ کس نام نبرده بودم . صبح اول وقت بود که امام صدر پس از خواندن یادداشت با من تماس گرفت . از جریان یادداشت پرسید چیست و این که چه کسی را مد نظر داشته ام ؟
گفتم : ضمیر ، خود به مرجع خویش اشاره دارد ...
پرسید قهرمان یادداشت چه کسی است ؟
گفتم : قهرمان آن خود شما هستید !...برای اینکه شما امروز از فلسطینی ها فلسطینی تر و بنابراین از سلطان سلطنت طلب تر هستید !
امام پاسخ داد : جناب شیخ عبدالامیر ! اگر ملت فلسطین نیز از جنگیدن با اسرائیل دست بردارد ، من به تنهایی اسلحه دست خواهم گرفت و به جنگ آن خواهم رفت .

امام موسی صدر ، امام مقاومت

بخشی از مصاحبه با شیخ عبدالامیر قبلان به نقل از کتاب عزت شیعه دفتر دوم ، ص270


جامعه صالح ، حکومت مقبول در سیره و کلام امام موسی صدر

اول :
ولایت در حال حاضر برای حاکم صالح است که جامعه ای صالح را بر اساس کتاب خدا و سنت رسول و اهل بیت تشکیل می دهد . ضرورتی هم ندارد که این حاکم از میان ائمه (ع) باشد ، بلکه مهم این است که مسلمانان برای برپایی حکومت اسلامی اتفاق نظر داشته باشند و دیگر اختلافی در مورد اصل ولایت نیست . از طرفی ، دلیلی شرعی وجود ندارد که ما را ملزم به یک شکل خاص از اشکال حکومت کند . اما در چارچوبی که حفظ اساس اسلام را اصل کلی بداند ، دستمان درانتخاب ساختار حکومت باز است و آنگاه که به یک نظام اسلامی دست یافتیم ، شیعه و سنی این نظام را حمایت خواهند کرد .
دوم :
آیت الله سید محمد علی ابطحی نقل می کنند :
روزی در نجف به حضرت امام خمینی عرض کردم آقا ! فرض کنیم که انشاءالله بر طاغوت ایران غلبه کردی و سرنگون شد ، آیا کسی را دارید به جای آن در رأس امور کشور بگذارید و او هم بتواند به خوبی از عهده اداره کشور برآید ؟
دیدم ایشان نظر به آقا موسی دارند و فرمودند : آقا موسی رفیق خودت . بعد گفتم : آقا موسی دیگر لبنانی شده است و لبنانی ها وی را رها نمی کنند . ایشان فرمودند : اینها سهل است درست می شود .
سوم :
در اهمیت کاری که امام موسی صدر در لبنان انجام داد همین بس ، وقتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بحث تئوری و نظری ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در سال 1348 در حوزه علمیه نجف عنوان می فرمایند همزمان با آن امام موسی صدر ئتوری خود را به مرحله عمل نشاند و فعالیت های حکومتی خود را تحت عنوان «مجلس اعلی اسلامی شیعیان» آغاز نمود .


امام موسی صدر


قسمتی از مصاحبه با امام موسی صدر که در تاریخ 30 اکتبر 1973 مطابق با 8 آبان 1352 در مجله الحوادث به چاپ رسیده است .
آیت الله ابطحی اصفهانی یکی از شخصیت های برجسته حوزه علمیه اصفهان ، قم و نجف بودند که در نجف اشرف با امام موسی صدر هم مباحثه بوده است و چند سالیست که دار فانی را وداع گفته اند .


خاطره خرده سنگی کوچک در راه امید است

بسم الله الرحمن الرحیم
شب چادر سیاهش را بر شهر گسترده است .
هیاهوی روز جای خود را به آرامش شب داده است .
خوب که گوش کنی جز سکوت ، صدای امواج دریا را هم می شنوی .
در دور دست ها چراغهای روستاهای مرزی فلسطین اشغالی سوسو می زنند .
ساحل صور و نسیم شبانگاهی و چشمک ستارگان و مهتاب نقره فام بهاری بساط بی قراری دل عاشق می شود و اگر این دل عاشق مراد دل هایی باشد که تو می خواهی از محرومیّت رهایشان کنی و عزّتشان دهی و علی وار زیستن و و حسینی رفتن را یادشان دهی و آنها را آنگونه تربیت کنی که ابوذر چنان بود ، آنگونه که فریاد حق برآورَند و ظلم ظالم را فریاد کنند . آنان را چنان تربیت کنی که خواب راحت را از چشمان همسایه اشغالگر جنوبی بگیرند ، از مرگ نهراسند ، بلکه به آن هجوم برند تا آنجا که مرگ از آنان فرار کند. تو می خواهی آنان مفتخر به پیروی علی و حسین باشند ،تو می خواهی مقتدر باشند ، تو می خواهی قطب تعیین کننده جامعه باشند ، تو می خواهی آسمان و زمین لبنان به ایشان افتخار کنند . اما خودت بهتر می دانی که تامقصد ، راهی طولانی در پیش داری . باید ایثار کنی با جان و مال و فرزندان و آبرویت . باید از همه چیز بگذری . باید مجاهده کنی با هر آنچه خدا از خاندان تو  ، در وجود تو به ودیعه گذارده است . تو خواستی فدایی باشی . فداییِ دینی که پیغمبرش اشداءَ علیَ الکفَّار، رُحماءُبینهُم بود . تو بهترین مصداق این توصیفی در عصر ما . هر که با تو برخورد می کرد می اندیشید نزدیکترینِ کس به توست . اما نمی دانست که نزدیکانِ به تو بسیارند . نه به تعداد شیعیان و نه به تعداد مسلمانان ، بلکه به تعداد انسان ها . چه را که برای تو کرامت انسان مهمّ است، فارغ از دین و مذهب و رنگ و نژاد .
تو فتوا دادی اسرائیل شرّ مطلق و تعامل با آن مطلقاً حرام است .
در آن شب زیبا که خودت بودی و آسمان و زمزمه هایت ، می دانم که تصمیمت را گرفته بودی برای ایجاد تحوّل در جامعه خواب آلود لبنان ، بلکه در کلّ جهان اسلام . می دانم که می دانستی چه تهمت ها به تو زده خواهد شد . چه جسارت ها به تو خواهد شد . چه حسادت ها به تو خواهند کرد . چه یارانی را باید از دست بدهی . چه شب هایی را باید بیدار بمانی و چه روزهایی باید همگان را آرام کنی !
می دانم که می دانستی دیگر لحظه ای آرامش نخواهی داشت . مانند سربازی که در خط مقدّم جبهه همیشه آماده است. می دانم که می دانستی با چه نامردمانی باید نشست و برخاست کنی، از محمدرضا پهلوی گرفته تا شاه حسین اردنی تا ملک فیصل ، تا قــــذافی .
می دانم که می دانستی آینده سرزمینت روشن است . هر چند شاید کمتر روی آرامش را ببیند . امّا شیعیان در آینده قطب تعیین کننده خواهند شد . تا آنجا که زمین و آسمان لبنان  به داشتن چنین فرزندانی افتخار می کنند . می دانم که می دانستی در راهی که پیش گرفته ای چه مصائبی بر تو وارد خواهد شد . آنچنان که کمتر کسی حتی تحمّل گفتن و یا شنیدن آن را دارد .
اما نمی دانم می دانستی که در این مسیر اسارت هم نصیبت خواهد شد یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که سفرت به شمال آفریقا بی بازگشت است یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که قذّافی ملعون ! رسم مهمانوازی!! را کامل ادا می کند یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که این اسارت ، 30 سال به طول می انجامد یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که همه در نبود تو در خواب غفلت فرو می روند یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که تو امام مظلومان لقب خواهی گرفت یا نه ؟
اما نمی دانم امام موسی صدری که در وصفش گفته اند که 50 سال جلوتر از زمان خود بود ،امروزِ ما را می دید ؟ و اگر می دید چرا خودش را فدای امروز ما کرد ؟ و اگر می دانست با او چه معامله ای می شود چرا طور دیگری رفتار نکرد ؟ نمی دانم، شاید امام موسی صدر از دست ما خسته شده بود !؟؟
شاید امام صدر از این همه بی تفاوتی و بی غیرتی ما خسته شده بود !؟؟
شاید در آن شب مهتابی همه اینها را می دانست و باز هم برای آینده و تغییر آن اراده کرد. چرا که یک راه هزار کیلومتری را اگر نتوان تا به آخر رفت اما می توان قدم اول را در آن برداشت و آن راه را آغاز کرد .
امام صدر به ما آموخت که در راه آزادی او اگر نتوان به نتیجه رسید حداقل می توان خواب راحت قذّافی صفتان را آشفته کرد . او به ما آموخت که اسارتش آزمون سختی برای بسیاری از آنهایی ست که پرچم عدالت و پیروی از امیرمومنان (ع) را برداشته اند امّا فرزند علی (ع) را در زندان های فراموشی تنها گزارده اند . امام موسی به ما آموخت که از ایثار خسته نشویم .
او از دست ما خسته شده بود ، اما از ایثار خسته نشد و این را می توان در تحمّل 30سال اسارتش دید !
سال 1387 هجری شمسی هم آغاز شد و سی سال از نبودن امام موسی صدر در بین ما گذشت . و ما اینجاییم؛ در تهران؛ ام القرای جهان اسلام . و ادّعای این را داریم که دنیا ما را با نام علی (ع) می شناسد و ادّعا داریم که این انقلاب بی نام خمینی (ره) در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست و ادّعا داریم که نوک پیکان مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم هستیم و ادّعا داریم که هر کجا مظلومی باشد ایران در کنار اوست و ادّعا داریم ... اما عمل ؟؟!!!
مگر ستون اصلی خیمه این انقلاب پیروی از مولای متّقیان نیست ؟ او که فرمود :«در وصف ظلمی که بر آن دختر یهودی در سرحدّات حکومت اسلام  رفته است اگر مرد مسلمان بمیرد حق دارد.» !
مگر نمی گوییم سخنان خمینی کبیر چراغ راه آینده این انقلاب است ؟ هم او که گفت:« ما از مظلوم دفاع می کنیم و بر ظالم می تازیم .»
کجاست بنیانگذار جمهوری اسلامی تا ببیند امروز ما را ، که از ظالم دفاع می کنیم و بر مظلوم می تازیم ! کجاست که ببیند آنهایی که ادّعای عمل به وصایایش را می کنند، چگونه قذّافی را در آغوش می گیرند و او را دوست و برادر و انقلابی می نامند ؟! کجاست که ببیند بر خلاف آنچه او شرط کرده است برای آمدن قذّافی به ایران ، به دفعات او را دعوت می کنند برای سفر به این سرزمین اهورایی؟ ! کجاست که ببیند رهبری ایران با جلّود دیدار می کند و اظهار می دارد که از سفرهای مکرّر جلّود به ایران و سفر خودشان به لیبی و دیدار با قذّافی خاطرات خوبی دارند و اعلان می کنند که در کنار لیبی هستند ؟!
کجاست خمینی کبیر که ببیند هر کس به نوبه خود در حال لگد کوب کردن اصولی ست که او و ملّت ایران 15 سال برای آن مبارزه کردند ، خون دادند و تبعید شدند ؟!
مگر فراموش کرده ایم قبل از آنکه امام خمینی (ره) در نجف درس حکومت اسلامی را تدریس کنند ، موسی صدر در لبنان مجلس اعلی اسلامی شیعیان را تاسیس کرده بود و قوانین اسلامی را آنگونه که اجتهاد می کرد اجرا می کرد ؟
مگر ما فراموش کرده ایم که امام خمینی در سال 1348 در نجف اشرف در هنگامه تدریس حکومت اسلامی ، موسی صدر را مناسب برای اداره جامعه در زمان برپایی حکومت اسلامی در ایران اعلام کردند .
مگر فراموش کرده ایم که انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف به اذعان بزرگان مرهون رایزنی ها و دیدار موسی صدر با پاپ و دیگر رهبران جهان و تحت فشار قرار دادن شاه ایران بوده است .
مگر فراموش کرده ایم که امام خمینی (ره) گفته اند « موسی صدر به منزله اولاد عزیز یست برای من »
مگر فراموش کرده ایم که مراجع عظام فرموده اند که مسأله امام صدر یک مسأله ناموسی برای ماست .
مگر فراموش کرده ایم که مراجع عظام و نخبگان و نمایندگان مجلس خواستار مشخص شدن سرنوشت امام صدر شدند .
مسیحیان لبنان درست می گفتند . ما مسلمانان لیاقت داشتن رهبری مثل امام صدر را نداریم . کسی که دوست و دشمن به وجودش غبطه می خورند .
خاطره نزدیک به دوسال است که از فیوضات وجود امام بهرمند شده است . آن زمان که تصمیم گرفت بنویسد با خود گفت که این حداقل کاری ست که می توانم انجام داد .  
خاطره از تیرماه 86 شروع به نوشتن کرد و تا امروز بسیاری سوال کرده اند که او کیست .
خاطره ادّعایی ندارد جز اینکه یکی از دوستداران امام موسی صدر است .
خاطره این اسم را انتخاب کرد چرا که به قول جبران خلیل جبران « خاطره خرده سنگی کوچک در راه امید است » و خاطره امیدوار است به بازگشت امام و نظاره کردن دوباره طلوع ماهتاب در شبهای ظلمانی این عصر .
تو ای پری کجایی / که رخ نمی‌نمایی                                                                            
از آن بهشت پنهان / دری نمی‌گشایی
اینجا رو هم سر بزنید http://www.revayatesadr.ir/?PId=28&MId=249

سال نو مبارک


دیدگاه امام موسی صدر درباره احزاب و گرایشهای فکری

    نظر

امام موسی صدر در حال رای گیری برای ریاست مجلس اعلی شیعیان لبنان


س: جامعه ما تحت سیطره مجموعه ای از احزاب و گرایشهای فکری مختلف قرار گرفته است . نظر شما در قبال این جریانات چیست ؟
ج: ما بر این باوریم که مسلمان باید به امور دیگر مسلمانان و اهل کتاب اهتمام ورزد . فعالیتهای اجتماعی و مصالح مردم را می توان به دو دسته مستقیم و غیر مستقیم کرد . فعالیت مستقیم یعنی اصلاحاتی که خود می توانیم در پی آن برآییم و برای تحققشان تلاش کنیم . فعالیت غیر مستقیم یعنی تلاش برای تجدید نظام تا بر اساس مصلحت مردم و هدایت آنها بر پا شود .
آنچه برای من از آمدن یا رفتن یک وزیر و پیروزی یا ناکامی یک کاندیدا اهمیت بیشتری دارد آن است که این وزیر یا آن نماینده را کمک کنم تا کاری سازنده و ثمر بخش انجام دهد و سطح زندگی شهروندان این کشور را ارتقاء دهد .
بنابراین ، حوزه فعالیت ، اختیارات و توانمندی من با احزاب تفاوت دارد . زیرا فعالیت یک حزب غالباً در آن راستا است که زمام قدرت را به دست گیرد یا حکومت را حمایت کند تا بلکه از این طریق به اهداف خود جامه عمل بپوشاند . خواهش می کنم از همین جا دانسته شود که من با همه احزاب و گرایشها بر مبنای این شعار رفتار خواهم کرد :"ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه"(125:16) ( مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان).

قسمتی از مصاحبه روزنامه الحیاه با امام موسی صدر در نخستین ماههای ورود ایشان به لبنان که در 22 دسامبر 1962 مطابق با اول دی 1341 به چاپ رسید .

 


کاغذپاره سوم شورای امنیت !

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
سومین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص مساله هسته ای ایران هم در روزهای گذشته صادر شد . در این قطعنامه نیز مانند دو قطعنامه گذشته ایران را منع کرده اند از ادامه فعالیتهای انرژی هسته اش و همچنین تصویب کرده اند ادامه تحریمات بر علیه ملت ایران را . این قطعنامه با 14 رای موافق و یک رای ممتنع اندونزی به تصویب رسید و برگ زرین دیگری بود در کارنامه دولت نهم .  
چند ماه پیش جناب آقای داوودی در سفری رسمی به همراه هیأت بلند پایه اقتصادی و در پاسخ به سفر سال گذشته نخست وزیر کشور لیبی به جماهیری لیبی سفر کردند . در آنجا قراردادها و یادداشت تفاهم هایی در زمینه های مختلف به امضا رسید و جناب داوودی در دیدار با معمر قذافی رهبر این کشور ، لیبی را کشور دوست و برادر خواند و آینده رابطه با آن را روشن و امیدوار کننده و روبه گسترش توصیف کرد . در بازگشت از این سفر از ایشان سوال شد : آیا شما در دیدارتان با قذافی پرونده امام موسی صدر رهبر ایرانی شیعیان لبنان و سرنوشتش را هم مطرح کردید ؟ و در پاسخ شنیدیم بله ! همین .
 پیش اهل نظر که از این عملکرد دولت (سفر دولتمردان به لیبی) و پاسخ معاون اول رئیس جمهور و سخنگوی دولت  گله می کردیم جواب می شنیدیم که « مصلحت اینگونه ایجاب می کند » علت را که جویا می شدیم می گفتند : «لیبی عضو شورای امنیت است و می تواند در عدم تصویب قطعنامه برعلیه ایران موثر باشد » . وقتی می گفتیم مگر می شود به لیبی اعتماد کرد ، عاقل اندر سفیه نگاهمان می کردند که یعنی شما را چه به سیاست ! وقتی خدمتشان عرض می کردیم که ما با کشور لیبی مساله ای 30 ساله داریم ، از موشکهای اهدایی زمان جنگ برایمان می گفتند ! وقتی از اصولگرایی و معنایش می گفتیم و اینکه امام خمینی (ره) موسای صدر را فرزندی می دانست که او را بزرگ کرده و گفته اند تا مساله آقا موسی  حل نشود قذافی را به حضور نمی پذیرند و اینکه تا به آخر هم به این گفته پایبند بودند ؛ از بالای عینک نگاهمان می کردند و می گفتند که بچه ! مگر دیپلماسی خُم رنگرزی است که هر چه شما خواستید دولت انجام دهد .
به دیگری که می گفتیم غیبت 30ساله امام موسی صدر برای جوان امروز این مرز و بوم مساله است ، می شنیدم پس علافید ! وقتی می گفتیم جوان امروز در هجومی از ضدارزشهای گوناگون با اینکه در ام القرای جهان اسلام زندگی می کند باز جواب سوالات متعددش را از لابلای حرفهای سی سال پیش موسای صدر پیدا می کند ، دیگر نمی دانستند چگونه بگویند که « شما تئوریسین های امروز کشورتان را گذاشته اید و به دنبال کسی رفته اید که 30 سال است نیست ! »
 وقتی می گفتیم پس این چه اندیشه ایست که نیست اما هست ! این چه سیره و روشی ست که صاحبش سه دهه است که از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم است اما  می تواند در سال 2008 در لبنان حکمیت کند ؟ آخر مگر موسای صدر چگونه عمل می کرد که مخالف و موافق دولت در لبنان هر دو به آن شیوه تمسک می جویند برای حل مشکل ؟ مشکلی که سازمان ملل و اتحادیه عرب و سوریه و عربستان و آمریکا و فرانسه و ...ایران نتوانستند با تمام امکاناتشان آنرا حل کنند اما اندیشه و سیره و روش موسای صدر که 30 سال است در زندانهای لیبی اسیر است می تواند ؟
من هنوز نمی دانم امام موسی صدر کیست !
من هنوز نمی دانم او چگونه عمل می کرد که گروه 14 مارس که ما آنها را کافر !!!می دانیم و طرفدار امپریالیسم و صهیونیسم ، از او و روشش یاد می کنند اما ما اینجا در وطن او از یادش غافلیم !
من هنوز نمی دانم چگونه باید کار کرد ، حرف زد ، نگاه کرد ، گوش داد ، چرا که نمی دانم و به من یاد نداده اند که در این دنیای پر تزویر بالاخره عدالت ارزش است یا نه ؟ و اگر ارزش است جز اصول انقلاب اسلامی است یا نه ؟ و اگر هست عدالت برای همه خوب است یا برای بعضی ها ؟ و این بعضی ها چه کسانی هستند ؟ و این بعضی ها فقط باید مرغ همسایه باشد یا دیگران را هم شامل می شود ؟ و این دیگران باید از گروه ما باشند یا از هر گروهی می توانند باشند ؟ و این ارزش عدالت فقط به درد شعار انتخاباتی می خورد و یا باید به آن عمل هم کرد ؟ و عمل به آن فقط با سهام عدالت تمام می شود ؟ و اصلا ما برای چه انقلاب کرده ایم ؟ و آیا روزهای اول پیروزی انقلاب را یادمان می آید که در هر خیابانی یک گروه آزادیبخش دفتر داشت ؟ و امروز را می بینیم که با دیکتاتورهای دنیا نرد عشق می بازیم ؟ آن دیروز سیاست ما خُم رنگرزی بود یا امروزمان دیپلماسی ؟ دیروز می گفتیم و هنوز بر دیوارهای شهرمان نقش بسته است که حتی یک لحظه هم با آمریکا کنار نخواهیم آمد و امروز می گوییم که بستگی به مصلحت مان دارد اگر برایمان مفید باشد چرا که نه !
آخر من از کجای این حرفها باید بدانم کدام عمل ما اصول است و کدام مصلحت ! کدامش ارزش و اخلاق است و کدام سیاسی کاری ! کدام دائمی ست و کدام موقتی !
کجاست آن بزرگمرد اسطوره ای عصرمان که با کمال افتخار فتوا داد «اسرائیل شرّ مطلق و تعامل با آن مطلقاً حرام است » و بر این اصل ایستادگی کرد تا آنجا که مجبور شدند از صحنه سیاسی دنیا حذفش کنند ! عاملان این جنایت فکر می کردند که بعد از چند روز دیگر کسی به این فکر نمی کند که رهبرش نیست . آنها معتقد به مرور زمان بودند و اینکه « از دل برود هر آنکه از دیده برفت »
در ابتدای این یادداشت گفتم سومین قطعنامه شورای امنیت بر ضد ایران برگ زرینی ست در کارنامه دولت نهم ! و این بدان جهت است که دولت نهم جمهوری اسلامی ایران که در تیرماه 1384 با شعار دولت اسلامی و عدالت و اصولگرایی و مهرورزی برسرکار آمد برسر یک تصمیم غلط و تحلیل اشتباه و عدم پیش بینی صحیح عمل بازیگران صحنه عرصه بین الملل اصول خود را فروخت ! آن هم چه بی ارزش ! و هیچ به دست نیاورد . به خیال خود روش دیپلماسی فعال را در پیش گرفت و با مصر و لیبی شروع به عادی سازی روابط کرد . دستگاه دیپلماسی ما و در رأس آن وزیر محترم وزارت امورخارجه که دیپلماسی را خُم رنگرزی نمی داند و کاملاً حساب شده عمل کرد امروز ببیند که این عملکردهای شتابزده و بی تأمل جز هیچ ! برایمان به ارمغان نیاورده است . آن از وضیعت سرزمین های اشغالی و این هم از شورای امنیت ! آن از کشتار مردم و این هم از رأی مثبت کشور لیبی به قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت ! من نمی دانم که این تناقض را چگونه حل کنم . شورای امنیتی که به قول آقای رئیس جمهور مصوباتش کاغذ پاره ای !! بیش نیست ، آیا برای خرید رأی موقتی یک کشور توتالیتر باید اصولمان را فدایش کنیم .
من هنوز یک سوال اساسی در ذهنم باقی مانده . سوالی که سالها پیش سرمقاله نویس روزنامه کیهان مطرح کرده است
«مصلحت انقلاب یا مصلحت صدر ، کدام یک در صدر است ؟»


این یادداشت در سایت های زیر منعکس شد :
http://www.imamsadr.ir/didgah/bahamrahan.php
http://www.adlroom.org/vdcj.hevfuqexxsfzu.html
http://www.shia-news.com/ShowNews.asp?Code=86121705



اصلا راضی نیستیم ، اصلا !

خانم رباب صدر



به گزارش خبرنگار «کتاب‌نیوز»، خانم رباب صدر خواهر گرامی امام موسی صدر، در حاشیه همایش «امام موسی صدر؛ سرشار از مفاهیم راه‌گشا» در باره نقش دولت نهم در پیگیری مسأله امام صدر و همچنین آخرین تحولات رخ داده در این خصوص چنین گفته است:
    • نسبت به کم‌کاری مسئولین کشور انتقاد دارم ...
    • روی کار آمدن دولت نهم در روند پیگیری پرونده ربایش امام صدر تأثیر مثبتی نداشت ...
    • از دولتی که عدالت‌خواهی را شعار خود قرار داده است، انتظار بیشتری برای حل این مشکل داریم ...
    • اصلا راضی نیستیم، اصلا! ...
    • موفقیت‌های به وجود آمده درپیگیری آزادی امام موسی صدر حاصل تلاش خانواده صدر در لبنان است ...
    خنده‌دار آنکه در همین حال و
بر اساس همین گزارش، میرمحمدی، نماینده مردم قم در مجلس هفتم و رئیس دفتر رئیس‌جمهور در عهد حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، «از پیش‌روی‌ها و نتایج مثبت در خصوص پیگیری وضعیت امام صدر» خبر داده است، اگرچه «اعلام عمومی آنرا به صلاح ندانست»!!!



به نقل از سایت روایت صدر http://www.revayatesadr.ir/?PId=32&MId=244


حسینی هستید یا زینبی؟

امام موسی صدر


من به آنچه از ناتوانیها و شیونها و ناله های امام حسین یا زنان و یا خاندان امام حسین(ع) نقل و خوانده می شود، اعتقادی ندارم. به هیچ عنوان به این مسائل اعتقاد ندارم. امیدورام این مسائل مطرح نشود، چرا که این مسایل منحرف کردن حرکت امام حسین و مأموریت او است. هرگز نشانی از نشانه های سستی در حسین پدیدار نشد، نه بر او و نه بر یاران و زنانش. این رسالت بزرگی بود که حسین آن را به انجام رساند. و کاری بود که حضرت زینب نیز در میان زنان انجام داد. و سپس، حضرت زینب، نقش مهم دیگری نیز به عهده گرفت و آن چیرگی بر توطئه بنی امیه بود. آنها می خواستند امام حسین را بکشند، بی آنکه کسی خبردار شود...
همانگونه که مرد می تواند حسین باشد، زن مسلمان نیز می تواند زینب باشد. اگر امام حسین نمونه ایست برای قهرمانان و کمالیست برای مردان، زینب نیز نمونه ایست برای زنان. آن چنانکه مرد مسلمان می تواند قهرمان و مجاهد باشد، زن مسلمان نیز می تواند قهرمان و مجاهد باشد. آنان هر دو نیاز به ایمان و ایستادگی و احساس قرب به خدا دارند، تا نترسند و اندوه نداشته باشند: «ألا إن اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون».(62:10)(آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمی شوند)...
پس امروز و در این شرایط بزرگداشت شعایر و گوش فرا دادن به گریه، تنها وظیفه ما نیست، بلکه آنچه بر ما واجب است، یاری رساندن به امام حسین در اهدافش است، او خود به این اهداف تصریح کرده است: «إننی ما خرجت أشرا ولابطراً» این کار برای پیروزی بر کسی یا برای کسی نبود، تا بگوییم تمام شد و ما راحت شدیم...
هرگز چنین نیست، بلکه رسالتی را که امام حسین آن روز هدف قرار داد، امروز نیز برجاست؛ زیرا که امت بر جاست.
پس ما بجای آنکه امروز بگوییم و آرزو کنیم که «یالیتنا کنا معک فنفوز فوزاً عظیماً»(کاش با تو بودیم تا به سعادتی بزرگ نائل می شدیم) می توانیم او را یاری کنیم و او را در برابر دشمنش قدرتمندتر، و اهدافش را محقق سازیم. این کار شدنی است و در برابر ماست.
حالا خود دانید ای مؤمنان، توجه به خود کنید که نبرد برپاست. به اعمال و رفتار خودتان و فرزندانتان و زندگیتان و زنانتان و واجباتتان و محرماتتان توجه کنید و هوشیار باشید، و هر آنچه خود می خواهید، برگزینید...
متن کامل سخنان امام موسی صدر با عنوان نقش حضرت زینب (س)در قیام امام حسین (ع) را در سایت امام موسی صدر بخوانید .
http://www.imamsadr.ir/Andishe/andishe.php