• وبلاگ : .::شارح::.
  • يادداشت : اللهم فك كل اسير
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    بسم الله

    سلام خدمت برادر عزيزم آقاي خراساني و خاطره عزيز و ديگر دوستان

    مگه اين مطالب براي شما نيست آقاي خراساني:

    امام موسي در اعتقاد داشتند كه مطبوعات محراب جامعه است و اين تقدس را براي مطبوعات قائل بودند آن هم نه در حد شعار كه اين مطلب در جامعه آزادي چون لبنان مطرح مي شود . اما در مجلس مقارن با دولت اصلاخات زماني كه نمايندگان ملت قصد اصلاح قانون مطبوعات داشتند . آقاي خامنه با حكم حكومتي خود نمايندگان ملت را بر حذر داشتند از ادامه كار .

    آقاي درويش ! اگر من به عنوان جوان شيعه ايراني با رعايت شرعيات يك سازمان دولتي استخدام شوم ولي به نظريه ولايت فقيه اعتقادي نداشته باشم و به علت صداقت در گفتارم عدم اعتقادم به بند اول تمامي استخدامي هاي دولتي را " التزام عملي به اصل ولايت فقيه بنويسم " را ابراز كنم آيا مجالي براي من در آن نهاد دولتي باقي خواهد ماند ؟اين مثال بسيار ساده اي بود حالا حقوق اساسي تر چون كاندديداتوري درانتخابات و .. غيره پيشكش .

    1) بنده حقير از توضيح طفره نمي رم و بلكه چون شما ا ين مطالب رو نوشته بوديد براي همين مطلب ولايت فقيه را براي شما نوشتم .

    2)چون حضرت آيت الله خامنه اي (روحي فداك) به عنوان ولايت فقيه خدمت مي كنند و به خاطره وظيفه اي كه در شرح وظايف ولي فقيه آمده و چون ما در كشور اسلامي زندگي مي كنيم بايد اين كار ها را انجام دهد.

    درضمن كشور لبنان كشور اسلامي نيست كه بخواهند كاباره ها و ديسكوها را ببندند و مشروبات الكلي را ممنوع كنند و دختران فقط با حجاب در مجامع عمومي حضور پيدا كنند .

    ايران كشوري اسلامي هست وعمل به واجبات شرعي اصلي ترين قانون اين كشور هست.

    .

    3) بنده به خاطر اين كه ولي فقيه(حضرت آيت الله خامنه اي(روحي فداك) به عنوان ولي فقيه قرار دارد و چون بالاترين مقام ديني را در حال حاضر در دوران غيبت حضرت وليعصر(عج)را دارند و پيروي از ايشان شرعا واجب است، ايشان را از ديگران بالاتر ميدانم .

    حال اين بماند كه ايشان عالمي فرزانه و عارفي بي نظير هستند.

    4) بنده خود يكي از منتظران آزادي امام موسي صدر كه مجاهدي بزرگ بودند و هستند ، هستم.

    5) بنده حقير قصد پايين آوردن مقام هيچ كسي را ندارم چون هر كدام از اين عزيزان كه خداوند نگه دارشان باشد مقام و جايگاه خود را دارند .و هركدام به اندازه توان خود براي اسلام و مسلمين خالصانه خدمت كردند و مي كنند.

    6) اگر بنده حقير بي احترامي و يا بي ادبي اي به كسي كردم اميد وارم كه اين بنده سر تا پا گناه را حلال كنند.

    7) از خاطره عزيز هم ممنون هستم بابت تمام زحمات شون و اميد وارم همين طور استوار براي آزادي امام موسي صدر با اين قلم زيبا و نوشته هاي دل نشين خود تلاش كنند و ايشان هم اين بنده حقير را حلال كنند كه وقتشون رو گرفتم و با نوشته هايم وبلاگشون رو يه كمي به هم ريختم .(در ضمن بنده از لينك نكردن شما اصلا ناراحت نشدم )

    8) اين بنده حقير قصد هيچ مجادله اي را ندارم.

    درويش قديمي برادر بزرگوار و عالم فرهيخته ام ، چون سخن درست را ايشان گفتند . و بنده به خاطر سخن ايشان كه برامده از قرآن و احاديث بوده و چون بحث كم كم به مجادله و كوچك كردن مقام اين دو عزيز كشيده مي شود ،سخن را كوتاه مي كنم و با ذكر الهم عجل لوليك الفرج از اين بحث خارج مي شوم.

    در ضمن منتظر حضور سبزتون در خاكريزم(وبلاگم) هستم

    يا علي

    الهم عجل لوليك الفرج

    آنجا كه نام مهدي(عج) نيست قرار نه فرار بايد كرد.

    من نمي دانم در کجاي صحبتم به نظريه ولايت فقيه پرداخته ام که آقاي درويش تلاش در اثبات آن دارند . من كاملاً مصداقي نوشته ام كه آقاي درويش از توضيح طفره نروند . اما ظاهراً ايشان تمايلي بهپديرفتن خقيقت ندارند .الته اينها تنها گشه اي تفاوتهاي امام صدر با آقاي خامنه اي مي باشد اگرنه اين قصه سر دراز دارد مضافاً بر اينكه من به موضوعات ديگر سحبتهاي ايشان نپرداخته ام
    + درويش قديمي 

    فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه

    «پس بشارت ده بندگان را،كساني كه قولهاي مختلف ميشنوندو ازبهترين آن پيروي ميكنند.»

    ارزش راه حقيقت به روندگانش نيست!بلكه ارزش آن به خاطر خود حقيقت است،جماعتي كه حقيقت را نديدند ره افسانه زدند و بناي تشكيل 73فرقه را داده اندكه فقط بنا به گفته رسول اكرم (ص)يك فرقه اهل نجاتند و آن يك فرقه روندگان راه حقيقتند كه دنباله رو اهل ذكرند.بنا به گفته قرآن :«فاسئلوااهل الذكر»واهل ذكر جز امامان معصوم نيستند.

    وظيفه ما فقط دنباله روي و شناخت امام زمان (عج)است و بس!واجازه پيروي ازهيچ كس و هيچ نام و شخصيتي را نداريم.

    واگر بخواهيم ازكسي تعريف كنيم واورا بركس يا عده ديگري برتري دهيم فقط و فقط بايد اورا با امام زمان(عج)مقايسه كنيم،درصورتيكه داراي انطباق قابل توجهي باآن حضرت بود ميتوان آن فردراموردتاييدقرارداد اما پيروي هرگز!!

    براي اينكه بتوانيم اعمال و رفتار كسي را باآن حضرت مقايسه كنيم هيچ راهي جزشناخت دقيق آن ولي ا...الاعظم نيست كه اين شناخت تنها ازطريق قرآن واحاديث به دست مي آيد.

    اين تذهبون؟؟؟به كجا ميرويد؟؟؟

    پس بايد اول به جاي بحث درمورد افراد نامبرده درچند پيام اخيربه طور بسيار بسيار دقيق به شناخت امام زمان (عج)بپردازيم.

    درضمن!

    درروايات به طور صريح ازمجادله كردن نهي شده.حتي طبق نص صريح روايات كه دركتب معتبر آمده حتي ازمجادله درمواقعي كه برحق هم هستيد منع شده است.

    باتوجه به اين دستور بهتر است به جاي مجادله كردن به مطالعه درتنها تنها تنها الگوي يك شيعه يعني حضرت حجه ابن الحسن(عج) بپردازيم.

    ياعلي

    پاسخ

    با تشكر از تمامي دوستان خوبم كه در اين پست لطف كردند و نظراتشونو برام به يادگار گذاشتند . و ابراز اينكه بسيار خوشحال شدم كه با دوستان جديدي آشنا شدم . اما اگر قرار بود ما حضرت وليعصر را بشناسيم و تنها و تنها و تنها از ايشان الگو برداريم ، كه حتما بايد اينگونه باشد . تا به حال صد باره بايد ايشان ظهور كرده باشند . اما در زمان غيبت علماي امت پيامبر اعظم بهترين واسطه اند براي شناخت بهتر من و تو كه شيعه بودنمان شناسنامه ايست و بايد شك كنيم . تحقيق كنيم تا به يقين حقيقي برسيم . نه فقط اينكه طوطي وار بعضي مطالب را تكرار كنيم . و من اين الگوي ظاهر را سيد موسي صدر مي دانم و مي خواهم اسلام را آنگونه تجربه كنم كه موسي صدر مي فهمد . هر چند ديگران مرا به ... متهم كنند اما چه باك كه راه هزار كيلومتري را بايد لاجرم با يك قدم آغاز كرد . من درباره سيد خوش سيماي ايراني كه امام خميني را فرزندي دلبند بود و شيعيان لبنان را رهبري شجاع و با سياست و در كلام رهبري انديشمند پيشرو و عالم فرزانه است و علامه خطاب مي شود ، كه صاحبان همت و مسئوليت!!! بايد براي روشن شدن سرنوشتش تلاش كنند و دنيايي را از بي خبري در آورند و نبودنش را خسارتي بزرگ مي دانند ؛ مي گويم و اين عقيده را با صداي بلند فرياد مي زنم كه الگوي مسلماني من موسي صدر است . او كه سرداري براي اسلام است و هيچ چيز را براي منفعت و مصلحت خود مصادر به مطلوب نكرد . من قصد مجادله ندارم اما اين را حق خود مي دانم كه عقيده ام را بنويسم بدون اينكه فكر كنم از طرف ديگران متهم مي شوم .
    نظر به اين كه تأسيس اصل قانوني ولايت مطلقه فقيه، متأثر از فتوا و نظريات حضرت امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ است كه يك نمونه از آن را مي توان در نامه مروخ 16/2/1366 امام خميني خطاب به حضرت آيت الله خامنه اي ذكر كرد: «اگر اختيارات حكومت در چارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد غرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضّه به نبي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ يك پديده بي معنا و محتوا باشد. اشاره مي كنيم به پيامدهاي آن كه هيچ كس نمي تواند ملتزم به آن ها باشد؛ مثلاً خيابان كشي ها كه مستلزم تصرف در منزلي است يا حريم آن است در چارچوب احكام فرعيه نيست، نظام وظيفه و اعزام الزامي به جبهه ها و جلوگيري از ورود و خروج ارز و جلوگيري از ورود يا خروج هر نوع كالا و منع احتكار در غير دو سه مورد و گمركات و ماليات و جلوگيري از گران فروشي، قيمت گذاري و جلوگيري از پخش مواد مخدر و منع اعتياد به هر نحو از غير مشروبات الكلي، حمل اسلحه به هر نوع كه باشد و صدها امثال آن كه از اختيارات دولت است... بايد عرض كنم حكومت كه شعبه اي از ولايت مطلقه رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ است، يكي از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حاكم مي تواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم مي تواند مساجد را موقع لزوم تعطيل كند و مسجدي كه ضرار باشد در صورتي كه رفع، بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت مي تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است در موقعي كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند و مي تواند هر امري را چه عبادي و يا غير عبادي كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامي كه چنين است جلوگيري كند. حكومت مي تواند از حج كه از فرايض مهم الهي است در موقعي كه مخالف صلاح كشور اسلامي دانست موقتاً جلوگيري كند».
    پاسخ

    جناب درويشظاهرا اصل مبحث از دست رفته . مطلبي که شما مطرح کرديد و آقاي خراساني پيگيري فرمودند درباره اين بود که موسي صدر يکي است و کسي مثل ايشان نيست نه اينکه بياييم اصل ولايت فقيه را اثبات کنيم
    امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ در كتاب خود بحث ولايت را از اين جا آغاز مي كند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كامل ترين دين را آورده اند و هيچ مسئله اي را فروگذار نكرده اند و ما قطعاً مي دانيم كه نسبت به حكومت و اداره امت اسلامي نيز برنامه دارد و الّا نقض فاحشي در تشريع خواهد بود؛ زيرا وجود حكومت و نظام از ضروري بشرّ است و فرقي نيز بين حضور و غيبت نيست و اين به ضرورت عقل ثابت است كه البته رواياتي نيز دارد و آن گاه به بعض روايات اشاره مي كند،[3] اما ولايت مطلقه فقيه از ابتكارات حضرت امام ـ رحمه الله عليه ـ در نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران است كه در بازنگري قانون اساسي سال 68 كلمه «مطلقه» در اصل 57 قانون اساسي وارد شد. اصل 57 قانون اساسي مقرر مي دارد:«قواي حاكم در جمهوري اسلامي ايران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه كه زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال مي گردند. اين قوا مستقل از يكديگرند».

    با سلام خدمت برادر خوبم آقاي وحيد خراساني

    اول اينكه شما بايد وظايف ولايت فقيه را بدانيد تا متوجه شويد كه چرا مطبوعات نمي توانند هر چيزي را بنويسند و چرا شما اگر ولايت فقيه راقبول نداشته باشيد نمي توانيد در نهاد هاي دولتي مشغول به كار شويد .

    به فرموده امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ ، اصل بحث ولايت فقيه تازگي ندارد و از قرن ها پيش در حوزه ها و كتب فقهي فقهاي شيعه مورد بحث بوده است و ولايت فقيه از موضوعاتي است كه تصور آن ها موجب تصديق مي شود و چندان نياز به برهان ندارد و اجمالاً عده زيادي پذيرفته و بعضي نيز آن را مورد مناقشه قرار داده اند، ولي سير بحث و گستردگي منابع آن و نتيجه گيري از آن در آن چه امام ـ رحمه الله عليه ـ ارائه كردند با آن چه حتي طرفداران ولايت فقيه در گذشته در مباحث فقهي خويش عنوان كردند تفاوت دارد و بعضاً مي توان گفت كه تفاوت ماهوي دارد. بسيار اختلاف و فاصله است بين اين نظريه كه اسلام عبارت است از حكومت و بين آن اعتقاد كه فقيه فقط ولايت بر امور حسبيه دارد، در ذكر مصاديق امور حسبيه نيز اكتفا به مواردي چون حفظ اموال ايتام و صغار شود

    بسم الله الرحمن الرحيم

    راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد

    شعري بخوان كه با‏ آن رطل گران توان زد

    سلام بر خاطره ي امام...

    ممنون از عكس هاي زيباتون

    وقت كردين به ما هم سر بزنين (ضمناً ببخشين ما هي مي ريم و هي ميايم...)

    يا حق

    4) به لحاظ علمي اگر شخصيت اين دو بزرگوار را با هم مقايسه كنيم به اذعان وتصديق بسياري از مراجع و علماي حوزه كه زماني هم درس امام موسي صدر در قم بوده اند متفقاً ايشان و شهيد بهشتي را از نوادر و نوابغ حوزه علميه قم معرفي كرده اند و بسياري از آنها بيان نموده اند كه امام موسي صدر حتي قبل از عزيمت به نجف ؛ يعني در سن؟؟؟ سالگي و در سال ؛ بسيار فراتر از درجه اجتهاد بوده است . در حاليكه در روزنامه هاي رسمي و حكومتي جمهوري اسلامي تا قبل از 14 خرداد 68 با لقب "حجة الاسلام " ياد مي شده است .

    5) امام موسي در اعتقاد داشتند كه مطبوعات محراب جامعه است و اين تقدس را براي مطبوعات قائل بودند آن هم نه در حد شعار كه اين مطلب در جامعه آزادي چون لبنان مطرح مي شود . اما در مجلس مقارن با دولت اصلاخات زماني كه نمايندگان ملت قصد اصلاح قانون مطبوعات داشتند . آقاي خامنه با حكم حكومتي خود نمايندگان ملت را بر حذر داشتند از ادامه كار .

    3) حتي اگر بحث جريان سازي انقلاب را كنار بگذاريم و به بحث مديريتي آقاي خامنه اي را با امام موسي صدر مقايسه كنيم باز هم تفاوت ره بسيار است كه اگر اينگونه نبود شايد فقدان امام موسي صدر اينقدر براي ماآزار دهنده نمي شد در زير سعي مي كنم به تفاوتهايي از اين دست بيشتر بپردازم :

    الف ) شرح صدر امام صدر

    امام موسي صدر در راستاي همگرا كردن جامعه لبناني تلاشها و زحمات بسياري را متقبل شد ، و در اين جهت تنها چيزي كه اهميت نداشت براي وي تعلقات مذهبي و سياسي و لذا مي بينيم كه در مجلس اعلاي شيعيان لبنان حتي مسيحيان هم عزويت داشتند و در حلقه ياران امام موسي صدر افرادي از همه طيفهاي مختلف ديده مي شود بسياري از ياران نزديك وصميمي امام موسي صدر از طيف ملي مذهبي و اعضاء نهضت آزادي بودند كه مي توان از دكتر چمران ، دكتر يزدي ، قطب زاده و ... غيره نام برد . اما اين سعه صدر در شخصيت و مديريت آقاي خامنه اي ديده نمي شود و بسياري از همين طيف در دهه 70 در دوران زعامت ايشان و رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني به علت انتقادهاي سياسي به زندان انداخته شدند . كساني كه سابقه مبارزاتي شان بر مي گشت به زماني كه آقاي خامنه اي سنين كودكي نوجواني خود را در مشهد مي گذراند .و اين در حالي است بسياري از مبارزيني ايراني[i] كه قبل از انقلاب در لواي حمايتهاي امام موسي صدر آزادانه هر فعاليتي را در لبنان و سوريه مي توانستند انجام دهند و ساز مخالفت با امام موسي صدر را در حالي مي زدند- كه اخراج آنان براي امام موسي صدر كاري نداشت ، همانگونه كه اسكانشان نياز به هماهنگي خاصي نداشتت – ولي تاريخ هيچ نوع برخورد سلبي از اامام موسي صدر با مخالفان خود ثبت نكرده است .



    [i] بعوان مثال جلال الدين فارسي و شهيد محمد منتظري

    ب) آزادي در مشي مديريتي امام صدر

    امام موسي صدر هنگامي كه خانه دختران را براي دختران شيعه و محروم لبناني تأسيس نمود هيچ شرطي براي نوع پوشش دختران در نظر نگرفت و كه بسياري از دختران شيعه بدون حجاب در مؤسسات بودند ، اعتقادات مذهبي ، باورهاي ديني و رعايت واجبات شرعي بصورت بخش نامه اي و اجباري نبود ، كسي كه قصد استفاده از امكانات خانه دختران را داشت نيازي به اعتقاد به باورهاي خاصي نداشت.هر چند كه بسياري از همين دختران در اثر مشي امام موسي صدر آنگونه بار مي آمدند كه بدون هيچ اجباري عامل به شعائر ديني خود مي شدند .

    در جامعه اي آزاد لبنان با حكومتي غير اسلامي كه دختران شيعه اش سامان دهنده و برطرف كننده نياز كاباره ها و فاحشه خانه ها بودند در اثر نوع مديريت امام موسي صدر به اذعان خواهر گرامي امام موسي صدر 90% زنان شيعه حجاب دارند . حال اگر در همين ايران با حكومت اسلامي و پس از 30 سال حكومت آيت الله ها اگر فردا حجاب غير اجباري شود به نظر شما چند درصد از دختران كشف حجاب خواهند كرد ؟ فكر نمي كنيد بيش از 10% باشد؟ (فراموش نكنيد كه 30 سال حكومت اسلامي در اين كشور حاكم مي باشد) اگر اين نشاني از نوع تفاومت شيوه مديريتي نظام جمهوري اسلامي كه در رأس آن رهبري قرار دارد با نوع نگاهي كه مديريت امام موسي صدر داشته نباشد نشان از چيست ؟ اميد وارم تصورنكنيد كه غرب با تهاجم فرهنگي به دنبال گرفتار كردن جوانان ايراني دارد و با جوانان لبناني در محيطي كه نه ماهواره ممنوع است و نه مشروبات الكلي و نه در كاباره و ديسكو اي بسته شده كاري ندارد .!!!

    آقاي درويش ! اگر من به عنوان جوان شيعه ايراني با رعايت شرعيات يك سازمان دولتي استخدام شوم ولي به نظريه ولايت فقيه اعتقادي نداشته باشم و به علت صداقت در گفتارم عدم اعتقادم به بند اول تمامي استخدامي هاي دولتي را " التزام عملي به اصل ولايت فقيه بنويسم " را ابراز كنم آيا مجالي براي من در آن نهاد دولتي باقي خواهد ماند ؟اين مثال بسيار ساده اي بود حالا حقوق اساسي تر چون كاندديداتوري درانتخابات و .. غيره پيشكش .

    جناب درويش در نوشته هاي خود مطالبي ذكر كرده اند و آيت الله خامنه را با امام موسي صدر مقايسه نمده اند كه نظر من قياسي مع الفارق است لذا توضيحات زير را جهت آگاهي ايشان ضروري مي دانم :

    1) امام موسي صدر فعاليت خود را در كشوري آغار كرد كه تابعيت آن را نداشت ، زبانش را به لهجه مادريش ،فارسي، ادا مي كرد ، جامعه اي كه 19 فرقه مختلف مذهبي در آن پيروان خاص خود دارد و هر كدام رهبراني براي خود دارند و تشكيلاتي و سازماني . در اين كشور بيگانه موسي صدر با مشي پيامبر گونه اش آنچنان نمود كه شيعيانش او را علي مي خواندند ، سنيان عمرش و مسيحيان او را مسيح مي دانستند كه رجعت كرده است . بي آنكه مريد پروري را خوش مردم لبنان او را "امام" [i]خطاب مي كردند ، حال چند درصد شيعيان ايران آقاي خامنه اي را- در كشوري كه به در آن به زبان مادريشان حرف تكلم مي كنند - مظهر علي (ع) مي دانند ؟ مسيحيان و برادران اهل سنت چطور ؟ اصلاً برايتان قابل تصور است كه رهبرتان مسيح ناميده شود ؟ كه برايتان خيلي ثقيل نيست كه امام موسي صدر با آقاي خامنه اي قابل قياس بدانيد .

    2) از جمله تفاوتهاي امام موسي صدر با هر رهبر ديگري در اين است كه ايشان رهبري جريان ساز بوده اند و پيشرو و نه مديري ادامه دهده راه ديگران لذا اگر به توان رهبري ايشان را با كسي قياس كرد شايد تتها كسي كه شايستگي اين قياس را داشته باشد آيت الله خميني باشد هر چند كه امام موسي صدر به لحاظ زماني در چنين حركتي از امام خميني هم پيشي گرفته بودند . در حاليكه آقاي خامنه اي بيشتر مدير نظام است تا رهبر مولد و جريان ساز انقلاب ، هدف من ناديده گرفتن تلاشهاي افرادي چون آقاي خامنه براي پيروزي انقلاب نيست اما اگر بر اساس آنچه به عنوان "تاريخ انقلاب" سعي شده است به ما آموزانده شود و بسيار شنيده ايم تنها شخصيتي كه نقش محوري در پيروزي انقلاب داشت ، آيت الله خميني بوده است ، پس در صحنه انقلاب اگر كسي را قابل قياس با امام موسي صدر در جريان حركتهاي انقلاب بدانيم آيت الله خميني خواهد بود .



    [i] اين عنوان حتي در پاسپورت سياسي ايشان "سماحة الامام موسي صدر"هم درج شده است در حالي كه هيچ سابق ندارد كه لقب يك نفر در يك سنتد شناسايي رسمي چوت شناسنامه و پاسپورت ذكر شود ، كه حتي اگر دقت كرده باشيد در شناسنامه آيت الله خميني هم فقط نام ايشان روح الله الموسوي الخميني ذكر شده است

    سلام

    اولا اين كه اين بحث ما فكر نكنم به جايي برسه

    چون نه بنده و نه شما كوتاه نمياييم

    دوما حاج احمد از 19 يا 20 سالگي كار هاي انقلابي خودش رو شروع كرده و بنده ام مي دونستم كه حاج احمد از چه تاريخي به اسارت رسيده است. قبل انقلاب رو هم در نظر داشتم.

    سوم اين كه در بخش معمار حزب الله لبنان اين در هفتهمين جلد کتاب خاطرات دفاع مقدس مي خوانيم: «حاج احمد متوسليان در جلسه اي که خدمت امام(ره) رسيده بود عرض کرد اگر در آينده مي خواهيم به قدس برسيم لازمه اش اين است که هسته حزب الله را درست کنيم و يک سري آدم درست کنيم، ‌نه اين آدم ها فعلي، بلکه افراد جديدي که در آينده با ما در ارتباط باشند و بتوانيم بياييم و بجنگيم. نظر حاج احمد متوسليان مورد تأييد قرار گرفت و مقرر شد يک تعدادي از بچه ها بمانند آنجا و کار آموزش، فرهنگ سازي، پايگاهي و شناسايي انجام دهند تا اگر بشود از خود اين افراد عليه اسرائيلي ها استفاده بشود با پايگاهي که سپاه درست کرد، هسته اوليه حزب الله بوجود آمد.»
    ممنون از لطفتون

    به هر حال لينك كردنم يه دليلي بايد داشته باشه .

    من برام تبليغ دين و مذهب مهمه نه شخص خاصي.

    يا علي

    الهم عجل لوليك الفرج

    آنجا كه نام مهدي (عج)‏نيست قرار نه فرار بايد كرد.

    راستي با اجازه تون من شما رو لينك كردم

    شمام اگه دوست داشتيد لينك كنيد.

    سلام

    ممنون كه نظرم رو جواب داديد.

    ولي منم دوباره بايد يه چند موردي رو به شما ياد آوري كنم .

    اول اين كه هيچ شكي نيست كه امام موسي صدر يك روحاني مبارز و مجاهد هست . و غير ممكن است كه امام خميني(ره)، فرزندي تربيت كند كه عالم و مبارز نباشد .ما هم در انتظار آزادي امام موسي صدر هستيم .

    دوم اين كه ما يك امام موسي صدر نداشتيم رو قبول ندارم.

    اگه يه كمي فكر كنيد متوجه ميشيد كه جاويد الاثر حاج احمد متوسليان

    فرمانده و موسسه لشكر 27 سپاه پاسداران و بنيان گذار حزب الله لبنان بعد از 8 سال دلاوري و رشادت و دفاع از ايران به لبنان رفت و به همراه 4 يار خود به اسارت رسيدن . و تا كنون هم هيچ خبري از آنها نيست .

    سوم اين كه امام موسي صدر داراي ابعاد شخصيتي و انديشه اي و علمي خاصي هست ولي شما هم با كمي مطالعه بيشتر در مورد مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظما خامنه اي (روحي فداك) به اين نتيجه ميرسيد كه حضرت آقا يكي از كساني هست كه ميتوانيد به راحتي با امام موسي صدر مقايسه كنيد.

    چهارم اين كه مگه شما نمي گين كه امام خميني امام موسي صدر را يه اولاد عزيز مي دانست و امام موسي صدر شاگرد امام بوده ،

    امام جمله اي در مورد شهدا دارند كه مي گويد: تمام راهي كه من در اين چند سال طي كرده ام شهدا يك شبه آن را طي مي كنند.

    پس فكر نمي كنم كه شهدا سرباز باشند و امام موسي صدر سردار.

    هم شهدا و هم امام موسي صدر سرداراني هستند كه هيچ وقت مانند و مثل آنها هيچ كجاي دنيا ديده نمي شود .

    پنجم هم اين است كه جاويد والاثر حاج احمد متوسليان بنيان گذار نيروي مقاومت حزب الله لبنان بوده و ايشان هم يكي از سپر هاي بلا بوده كه سينه به سينه اسرائيل حركت كرده است .

    و اكنون هرچه كه لبنان دارد از وجود حضرت امام خميني (ره) و جاويد الاثر حاج احمد متوسليان و امام موسي صدر و ديگر شهدا و رزمندگان اسلام بوده.

    ببخشيد كه اينقدر صحبت كردم و سر شما رو درد آوردم و اينقدر فضولي ميكنم و نظر ميدم .

    يا علي

    الهم عجل لوليك الفرج

    آنجا كه نام مهدي(عج) نيست قرار نه فرار بايد كرد.

    پاسخ

    سلام خوب دوست درويش من ! ظاهرا بازهم من بايد چندتا نكته رو توضيح بدم :ماها چه قبول داشته باشيم و چه قبول نداشته باشيم موسي صدر يكي است و مثال و مانندي نداره . با اينكه براي حاج احمد متوسليان ارزش زيادي قائلم اما او هيچگاه دانش و سياست و كياست امام موسي را نداشت . شايد فقط به نوعي در سرنوشتش با ايشان شبيه باشد . مطمئنا اين را مي دانيد كه حاج احمد متوسليان 8 سال دلاوري نداشته بلكه در سال 1361در 14تير در لبنان به اسارت در مي آيند . من اطلاعاتم درباره رهبر انقلاب كم نيست و هيچگاه هم نمي خواهم ايشان را با كسي مقايسه كنم . اما فقط مي گويم امام موسي صدر مثل هيچكس نيست و به همين بسنده مي كنم . البته اگر برايتان مبهم است بفرماييد تا شاهد مثال بياورم و مصداقي صحبت كنم و ناچارا مقايسه كنم تا متهم نشوم كه يك طرفه و بدون اطلاع حرفي را مي زنم . دركامنت قبلي عرض كردم كه شهدا هر چقدر بزرگ ، سربازاني براي اسلام بوده اند . و موسي صدر سردار و اين هم نه فقط در ذهن من است ، كه بزرگان بسياري اين مطلب را عنوان كرده اند كه اگر بازهم خواستيد حاضر به ارائه مطالب عنوان شده هستم . و اينكه شما حاج احمد متوسليان را بنيان گذار حزب الله مي دانيد ...بهتر است به صحبت هاي خود سيد حسن نصرالله بازگرديم ، آنجا كه در تمامي سخنراني ها امام موسي صدر را امام مقاومت و امام وطن ...و موسس مقاومت و جامعه مقاوم در لبنان مي داند . امام موسي صدر در سال 1338 وارد لبنان شدند و از چند سال قبل از آن فلسطين اشغال شده بود و لبنان مورد تاخت و تاز اسرائيل بود . امام موسي بود كه به لبناني ياد داد كه اسلحه دست بگيرند و در مقابل اسرائيل بايستند . او بود كه گفت سلاح زينت مردان است در مقابل اسرائيل . او بود كه گفت اسرائيل شر مطلق و تعامل با آن حرام است . اما حاج احمد متوسليان سال 1361 وارد لبنان شد و چند روز بعد از ورودش به اسارت درآمد . سيد حسن نصرالله جز رزمندگان امل بوده است كه اولين حكم فرماندهي اش را در آن سالها از شهيد چمران مي گيرد . سازمان املي كه امام موسي تاسيس اش كرده بود . و سالهاي بعد ، بعد از پيروزي انقلاب به دلايلي مگو ، انشعاب در امل اتفاق افتاد و تعدادي از اين سازمان جدا شدند و حزب الله را تشكيل دادند .به هر حال خوشحال شدم كه نظرات شما را خواندم .موفق باشيد

    سلام

    مطلب جالبي بود .

    فقط يه جاي مطلب سوال بر انگيز بود .

    هرچند روز قدس را امام خميني (ره) مطرح كرد اما آكه خودش را سپر بلاي مسجد الاقصي كرد كسي است كه سي سال است در اسارت است.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    .

    من يقيين دارم كه امام موسي صدر مانند فرزند كوچي است كه امام خميني (ره)او را تربيت كرده.

    اما يه چيز ديگه هم هست ما هزاران امام موسي صدر داشتيم كه در 8 سال دفاع مقدس از دست داديم

    اكنون هم رهبري داريم كه مانند امام موسي صدر مبارز و بي نظير هست.

    براي آزادي امام موسي صدر دعا ميكنيم

    يا علي

    الهم عجل لوليك الفرج

    آنجا كه نام مهدي (عج)‏نيست قرار نه فرار بايد كرد.

    پاسخ

    جناب درويش با تشكر از شما به خاطر لطفي كه در حق اين خاطره ي كوچك داشتيد و نظر ارزشمندتان را برايم يادگار گذاشتيد ، اما ذكر چند مطلب را لازم مي دانم :اول اينكه در اين شكي نيست كه امام موسي صدر شاگرد امام خميني است چرا كه خود امام صدر امام خميني را «الامام الاكبر» خطاب ميكردند و امام خميني هم موسي صدر را «به منزله يك اولاد عزيز مي دانست كه خودش او را بزرگ كرده است .» دوم اينكه مطمئنا جنابعالي با مطالعه بيشتر درباره امام صدر ، افكار و انديشه ها و حتي زندگي شان به اين نتيجه خواهيد رسيد كه ما يك امام موسي صدر بيشتر نداريم و آن را هم سي سال پيش قذافي ربوده است . امام موسي صدر داراي ابعاد شخصيتي و انديشه اي و عملي خاصي است كه هيچ كس با ايشان قابل مقايسه نيست . هر چند شهداي ما داراي مقام خاص خود هستند اما همه سربازي براي اسلام بوده اند اما موسي صدر سرداري براي اسلام است . در ضمن اگر من اشاره به سپر بلا كرده ام اين هم باز با توجه به عملكرد ايشان است در قبال اسرائيل ، كه كاملا عملي و سينه به سينه با دشمن بوده است .
       1   2      >