اما در مورد الگو وعمل کردن نوشته ات خيلي مبهم است. براي الگو بودن در يک چيزي مثلاً در يک تفکر ابتدا بايد آن تفکر را در عمل به مردم نشان داد و مردم بر اساس ميل و نظر خودشان انتخاب مي کنند که آيا آن فرد الگوي آنها باشد يا خير مثلاً کسي چه گوارا را به شما تحميل نکرده است که دوستش داشته باشيد ويا احتمالاً الگويي باشد براي شما ولي اين انتخاب در گذر از چه مسيري صورت گرفته ؟ شناخت. درست است که «صدر بما هو صدر» جذابيت الگو شدن را دارد همانطوري که امام شيعيان لبنان شد و هنوز هم هست، ولي مردم لبنان هم نديده و نشناخته او را امام خود قرار نداده اند. اگر او امام من و تو نيست علتش اين است که نخواسته اند که او را بشناسيم و هنوز هم نمي خواهند. هراس از دست دادن برج و بارويي نمرودي و .... حس خود برتربيني و حسادت و عدم تحمل کسي در جايگاه بالا تر و ... اين شده است که جوان امروزي-حتي بچه مسلمانش- چه گواراي کمونيست را از موسي صدر امام شيعيان بهتر مي شناسد. و چه حرکت هوشمندانه اي ....