حسین (ع) و مسیح(ع) در کلام موسی
هر سی سال که می گذرد، تاریخ یکی می شود. تا بحال فکر کرده ای به پیوند حسین (ع) و مسیح (ع)؟ این دو در ظهور منجی به هم می رسند؛ مهدی (عج) برای انتقام خون حسین می آید و مسیح، با او رجعت می کند.
اما تا قبل از آن هم این دو در کنار هم می نشینند؛ 8 محرم و 22 دسامبر؛ ولادت مسیح (ع) با شهادت حسین (ع) یکی می شود؛ پسر مریم و پسر فاطمه. تقارن غریبی ست، آنقدر غریب که راحت ترین کار گذشتن از کنار آن است و دل بستن به یکی شان؛ یا مسیح یا حسین. یا کلیسا، یا کربلا.
اما، 32 سال پیش، 1 دی 1356 که دوباره این دو اتفاق به هم رسیده بودند، مردی از تبار حسین که نامش موسی بود و لقبش مسیح! درباره هر دو سخن گفت؛ سید موسی صدر، شیعه و مسیحی را با هم صدا کرد و پیامش را «صلح» لقب داد:
مردم لبنان! 1337سال پیش در سال 61هجرى، در چنین روزهایى، حسینع، پسر على(ع) و فاطمه(س)، و نواده پیامبر اکرمص، با همه خویشان و یارانش شهادت را پذیرا شد. پیکرهاى لِهشده ایشان چندین روز در سرزمین کربلا در معرض وزش بادهاى داغ و آفتاب سوزان و شنهاى روان صحرا قرار داشت. همزمان، خانواده او و خانوادههاى همراهانش براى اسارت و کوچ اجبارى، در بدترین شرایط، به شهرهاى دور، آماده مىشدند.
بعدها، در چنین روزهایى، در همان مکان، پرچمهاى انقلابى توفنده برافراشته شد و حکومت سرکشان را درهم کوبید و تختهاى آنان را به لرزه در آورد و آنان را از روى زمین و صفحه تاریخ پاک کرد. انقلابى که از کربلا نشئت گرفت و فراگیر شد و به سرزمینهاى دور و نزدیک رفت، تنها یکى از آثار شهادت حسینع و پرتو ناچیزى از مشعل فروزانى بود که حسینع در نیمه دوم قرن اول هجرى برافروخت.
آوردگاهى که نبرد عاشورا در آن شکل گرفت در حقیقت همان آوردگاه ارزشهاى انسانى است که هرگز از ایمان جدا نیست و ابعاد آن با آدمى و حیاتش، در هر زمان و زمانى ادامه مىیابد. دیوارههاى زندان خویشتن آدمى را درهم مىکوبد، میان او و همنوعانش پیوند برقرار مىکند و انسان را به موجودى سترگ بدل مىسازد که شخصیتى فراتر از محدودههاى زمانى و مکانى و توانمندتر از انسان عادى مىیابد.
حسینع ارزشها را با شهادت خود پاس داشت، با مرگ خود حیاتى دوباره بخشید، با خون خویش بر پیشانى تاریخ منقوش ساخت و پس از آنکه دلها را لرزاند و عقلها را با ژرفاى مصیبت از خواب بیدار کرد، آنها را در اعماق دل و ذهن انسانها رسوخ داد.
انسانهاى همروزگار حسینع در بالاترین مراتب انحراف مىزیستند، انحراف فراگیرى که با به بیراهه رفتن حکومتها آغاز گردید، سپس همه بخشهاى جامعه را فراگرفت، سرانجام به جانها و وجدانها سرایت کرد و یا آنها را مسخّر و زرخرید خود گردانید یا بر آنها نفوذ و غلبه یافت.خلافت متعهد و پاسخگو به سلطنتى موروثى بدل گشت که بنا به میل خود فرمان مىداد و آنچه را خود مىخواست اجرا مىکرد. جهاد، که درى از درهاى بهشت بود، به ماجراجوییهاى کاسبکارانه تغییر ماهیت داد. اموال عمومى از بیت المال به خزانههاى سلطان انتقال یافت. مناصب از دست شایستگان کاردان بیرون رفت و در اختیار دونان قرار گرفت. حیات و آزادى آدمى هیچ ارزشى نداشت. آنگاه که حاکم بر او خشم مىگرفت، او یا در مرج عذرا به قتل مىرسید یا به ربذه تبعید مىشد یا به واسطه مزدورانى که صدر اسلام را درک کرده بودند، با جعل حدیث، مورد حمله واقع مىشد. این رویدادها رخ مىدهند، منکرات و بدعتها پدید مىآیند و تکرار مىشوند و در برابر خود هیچ مانع یا معترض یا دست کم پرسشگرى نمىیابند.اما در این سال و در لبنان، این مناسبت بزرگ ابعادى نو مىیابد و این ناشى از سرشت تعامل تاریخ و جغرافیا در قضایایى است که با حیات عمومى انسان پیوند دارد. پس از فتنه داخلیى که ارزشها را به مسلخ برد، آنهم ارزشهایى که حسینع با شهادتش حیاتى دوباره به آنها بخشیده بود، چگونه مىتوان با آن خاطره بزرگ و مفاهیم برآمده از آن زیست و از آن الهام گرفت؟
در برابر این جنبه منفى، نقطه مثبتى هست که آن نیز خاص لبنان است، هر چند ابعادى جهانى نیز در کنار دارد. امسال سالگرد شهادت حسینع در آستانه سالروز میلاد حضرت مسیحع صورت مىگیرد، روزى که ارزشهاى والاى معنوى، به رغم موانع مادى، به پیش رفت، روزى آکنده از مفهوم صلح و بلکه روز صلح و آشتى.
از سوى دیگر، این دو مناسبت با آغاز سال هجرى و سال میلادى همزمان شدهاند. تو گویى آغاز تاریخ جدید لبنان، که سرشار از خون شهیدان است، از تولد صلح، شادمانى و عظمت الهى برآمده است.
چنین حال و هوایى بدبینى را از ما دور مىسازد، هر چند به دلیل ارزشهاى ساقط شده در سرزمین عزیزمان و به دلیل پیکرهاى به خون غلتیده عزیزان بىگناهمان و نیز به دلیل تحولات تحریکآمیز اخیر در منطقه، که از اختلاف قدرتهاى بزرگ و انفجار جنگ سرد میان آنان در این نقطه خبر مىدهد، شدت این بدبینى زیاد باشد.رویارویى در نبردى نابرابر از لحاظ اسلحه، تجهیزات و سازماندهى، که یکى از آثار آن اختلافات داخلى بوده است، همه سرزمینهاى عربى را فرامىگیرد تا جنگ سرد بتواند به اهداف خود دست یابد.
در آستانه این مناسبتهاى بزرگ، گویا پروردگارِ انسان و فرستنده پیامبران و آیینهاى دینى به گونهاى خاص به ما یادآورى مىکند که چگونه از عهده این مصیبتها بر آییم، بر زخمهایمان مرهم نهیم، صفوف خویش را یکپارچه سازیم و در برابر رویدادهاى منطقه موضع بگیریم.
عنایت خداوندى بندبند برنامه کارى ما را ترسیم کرده است: نادیده انگاشتن نقطه نظرات و مواضع خود، غمض عین کردن بر پیامدهاى رویدادهاى اخیر، و حتى چشمپوشى از منافع شخصى و گروهى، تا ارزشها را دوباره زنده کنیم. تنها ارزشها هستند که وجود آدمى را شایسته، رشدیافته، و جاودان مىسازند. با رویکرد دوباره به ارزشها مىتوان شاهد زایش دوباره صلح در جهان و جانِ زمین و آسمان بود.
صلح میعادگاه تاریخى و اجتنابناپذیر مسیحیان و مسلمانان است؛ چه، از لحاظ تاریخى، نزدیکى میان پیروان اسلام و مسیحیت ضرورت یافته است، بهویژه هنگامى که صهیونیسم ظهور یافته و دندانهاى زهرآگین خود را نشان داده و چنگالهاى خود را به سوى سرزمین ما دراز کرده، آن هم نه فقط براى برافروختن آتش اختلافات مذهبى در کشور و منطقه ما، بلکه مىخواهد این منطقه را به انبار مهمات و دولتهاى کوچک مذهبى تقسیم کند و نه فقط دین ما و مسیحیت را بلکه سیماى دین والاى خود را که مورد احترام ماست و ما پیامبر راستین آن را مقدس مىشماریم مخدوش سازد و میراث مسیحیت و اسلام و تاریخ، تمدن، فرهنگ و ارزشهاى آن دو را بار دیگر به بازى گیرد.
این بار با دفعات پیش تفاوت دارد. اگر بازى صهیونیسم با مواریث ما در دورانهاى گذشته همواره به دست افراد یا نهادها صورت پذیرفته است، این بار بازیگر صحنه دولتى است که همه افراد و نهادها را به خدمت گرفته و همه تجربههاى پیشین را به کار بسته و از گمراهان، که اکثریت مطلق در جهاناند، مدد گرفته است.مناسبتهاى امسال، بهویژه در لبنان، دربردارنده بشارتى الهى و برخواننده آیاتى مبارک است که مسیحیان را نزدیکترین مردم به مسلمانان، و یهودیانِ صهیونیست و مشرکان را دورترین مردم از آنان دانسته است. آیاتى که از ما مىخواهد تا با فداکارى و گذشت امکان زایش صلح، عشق، ارزشها و همبستگى ملى را فراهم آوریم تا بتوانیم از وطن خویش، جنوب عزیزِ در معرضِ تهدیدِ خویش، و از همه داراییهاى خود در برابر خطرهاى کمینکرده پاسدارى و از برادران خود پشتیبانى کنیم، همانهایى که تنها در پى صلحى عادلانه و شرافتمندانه هستند و به صلح شبههناک اسرائیلى تن در نمىدهند.
در پایان و در این روزهاى دشوار، به برادرانى که در پى آزادى سرزمینهاى اشغالى هستند و به مسأله اصلى و بر حق منطقه [مبارزه با اسرائیل] اهتمام دارند یادآور مىشویم که خود را وقف آزادى سرزمینهاى اشغالى و آن مسأله اصلى کنند و هرگز از این آرمان بزرگ غفلت نورزند. ما علایق قلبى، حاصل فکر، تلاش و دعاهاى خیرمان را نثار آنان مىکنیم.
برادران، پیش به سوى گذشت، صلح، وفاق ملى، خیزش لبنان و مقاومت در برابر هرآنچه در پى بازداشتن، مخدوش ساختن یا از نفس انداختن آن است.
به نقل از سایت یاران صدر