سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

معنای حیات من

معنای حیات من

امام موسی صدر(حفظه الله): من نیک می‌دانستم که ایستادن در برابر خودکامگی، هزینه دارد و در پی ارتقای توده‌ها بودن و بالاخص آگاه‌تر ساختن آنان، هزینه دارد و به مقابله برخاستن با امتیازها و بت‌ها از هر سنخ و گروه، هزینه دارد. و می‌دانستم که دشمنی با من و یاران من و القای شبهه و تهمت بالا خواهد گرفت و به موجی لگام‌گسیخته و گسترده تبدیل خواهد شد. با این همه نیک می‌دانم که این رسالت من است و امانتی است در دستم و نیز معنای حیات من است. از این رو، همه این هزینه‌ها را، چون گذشته، به جان خواهم خرید.


تلاشی متواضعانه برای فاطمه زهرا(س)

 

شهادت حضرت زهرا

 

قسمتی از مقدمه امام موسى صدر بر کتاب فاطمه زهرا(س) وتر فى غِمد، نوشته استاد سلیمان کتانى


...با این احساس بود که در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالى مقام، سلیمان کتانى، در قریه بسکنتا بر دامنه کوه صنین مى‏نشستم و به او که کتاب عزیزش موسوم به فاطمة الزهراس وتر فى غمد را مى‏خواند، گوش فرامى‏دادم. من در حالى به او گوش مى‏سپردم که در برابرم صفحاتى شکوهمند نمایان مى‏شد، صفحاتى که از زیبایىِ ذوق و عظمت هنر آن استاد عالى‏مقام پرده برمى‏داشت. من دست در دست او ساعاتى در دنیاى وسیع و درخشان فاطمه‏س سیر کردم. احساس والایى و سرافرازى مى‏نمودم و از لذت دیده و دیدار بهره‏مند مى‏شدم و با عقل و قلبم، در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندى مى‏کردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتى که در مقابل جمال الهى فاطمه‏س که بر اندیشه و قلب این مرد انعکاس یافته بود، قرار داشتم.

به مقدمه کتاب او بازگشتم و به کلماتش گوش سپردم که مى‏خواند: «درباره فاطمه زهراس خواهم نوشت و به قدر امکان از استعمال حرف جر یعنى حرف عن، که در کتب سیره بسیار به کار مى‏رود، و نیز از نقل سلسله راویان خوددارى خواهم کرد. قلمى که میان انگشتان من جاى گرفته، بیشتر وظیفه خود مى‏داند که رنگارنگى یک غنچه را ترسیم کند و از بوى خوش آن به جنبش درآید، تا آنکه به بررسى مواد و ترکیبات شیمیایىِ آن بپردازد. »

از او پرسیدم آیا این دیدگاه خود را درباره فاطمه تنها ویژه کسانى کرده‏اى که فاطمه را مى‏شناخته‏اند و از طریق مطالعه کتب سیره به زندگى آن حضرت واقف شده‏اند؟ اگر چنین است بدین ترتیب کسانى را که مى‏خواسته‏اند از زندگى او اطلاعى به دست آورند، محروم کرده‏اى. چرا راه رسیدن به چشمه خورشید و منبع حیات را ترسیم نکرده‏اى تا جامعه ما، که این کتاب را مى‏خواند، بتواند مرد و زنى فاطمه‏وار پرورش دهد و تربیت کند؟ به او گفتم این صفحات درخشان به زودى ارواح سرگردان مردم را به شگفتى وامى‏دارد و آنها را به خود جذب مى‏کند، ارواحى که از بحثها و نظریه‏ها و تجربه‏هایى که زن را به صورت بزرگ‏ترین مشکل جوامع گذشته و حال ترسیم کرده‏اند به تنگ آمده‏اند. این شگفتى و شیفتگى، هر دو، منجر به جستجو و مطالعه درباره مواد و عناصرى مى‏شود که این تابلوهاى زیبا را پدید آورده است و سرانجام به خانه‏هایى راه مى‏گشاید که خداوند اجازه داده نام متعالش در آنها بلند شود….

...ما امروز بیش از هر وقت دیگر به تحلیل خلاصه‏اى از زندگى فاطمه زهراس احساس نیاز و احتیاج مى‏کنیم، تا آن را مقتداى خویش سازیم و در راه صلاح و اصلاح خود از فیض زندگى او بهره‏مند شویم. همه این سخنان را به نویسنده کتاب اظهار داشتم. او در پاسخ، با صدایى مطمئن و با درکى از عمق رسالت خود، گفت: من پرداختن به این کار را بر عهده تو گذاشتم، تا در مقدمه کتاب بدان بپردازى و این وظیفه را به آخر رسانى، تا بدین وسیله کتاب کامل شود و به آن سطحى که باید، برسد.

من دشواری هاى بزرگى در تحقق این هدف والا پیشاروى خود احساس کردم. از این رو گفته ستودنى امام شرف‏الدین را که به هنگام نوشتن تقریظى بر کتاب الامام على صوت العدالة الانسانیة خطاب به مؤلف دانشمندش فرموده بود که «قلمت را به من امانت ده تا با آن تقریظى بر کتاب تو بنگارم » براى ایشان نقل کردم. البته این سخن کسى بود که کتابها و نوشته‏هایش قلمرو کتاب و پژوهش و نگارش را روشن ساخته بود و اینک من، با قلم قاصر و با بضاعت اندکم، کجا به او توانم رسید و چه خواهم کرد.

با وجود این، در این تلاش متواضعانه از فاطمه زهراس استمداد مى‏جویم و سعى مى‏کنم به اندازه توان خود این وظیفه را به انجام رسانم و از خداوند براى خود و خوانندگان عزیز توفیق اظهار نظر صائب و راه‏یابى صحیح خواستارم....

متن کامل مقدمه امام موسی صدر را می توانید در یاران صدر بخوانید.


امام موسی صدر و نیابت عام امام زمان (عج)

 

    همواره اعتقاد داشتم و امروز نیز دارم، که راه امام صدر همان راه پیامبر اکرم (ص)، راه اهل بیت مکرم ایشان و راه امام زمان (ع) است. هیچ وقت نیز در باره‌ی این سؤال فکر نکرده بودم که آیا امام صدر «نائب امام زمان (ع( »است؟ امروز اما دیدم که دوستی نادیده عاشقانه چنین اصطلاحی را بکار برده است و دوست نادیده‌ی دیگری نیز مشفقانه زبان به اعتراض گشوده است. مدتی در فکر فرو رفتم و نهایتاً با خود چنین گفتم: اگرچه بر این بحث فائده‌ای مترتب نیست، اما مبالغه‌ای نیز صورت نگرفته است؛ چرا که نه؟!
   
به نظرم بر این بحث فائده‌ای مترتب نیست. چه نه امروز امام صدری در جامعه‌ی ما حضور فیزیکی دارد که ردای نیابت امام زمان (ع) بر تنش دوخته شود؛ و نه اگر آن بزرگوار حضور می‌داشت، هرگز در پی آن بود تا این ردای پر افتخار را به تن کند. هنر امام صدر و توانمندی او در اقناع مردم، جذب آنها و نیز حکومت بر قلب‌ها، بسیار بسیار بیش از آن بود که ناچار شود، حتی لحظه‌ای، به جایگاه رفیع نیابت و ولایت متوسل شود. مردمی که در دوران بیست ساله‌ی رهبری امام صدر به ایشان پیوستند، آن هم در آن محیط غریب و مُتِکَثِّر لبنان، نه از روی تکلیف، که از روی عشق، فطرت و ندای وجدان چنین کردند. درست مانند امام راحل و بلکه فراتر از آن دو، خود پیامبر اکرم (ص) و ائمه‌ی اطهار (ع)، که مردم اول عاشق آن بزرگواران شدند و سپس به رسالت و حرکت آنان ایمان آوردند. از امتیازهای مهم رهبران مؤسس و تاریخی هر روزگار بر نسل بعد رهبران گویا یکی همین است که گروه اول پدید آورنده‌ی حرکت بودند و گروه دوم زاده‌ی آن.
   
اما اگر نیز امروز گفته شود که امام صدر نائب یا از نواب امام زمان (ع) است، به نظرم نه مبالغه‌ای صورت گرفته است و نه دلایلی بیش از آن‌چه هم‌اکنون وجود دارد، لازم است ارائه شود. طبیعتاً مراد، نیابت عام امام زمان (ع) است و نه نیابت خاص آن بزرگوار. بدون آن‌که در این مجال تنگ به جزئیات مسئله وارد شوم، دلایل خود را از منظر کلان بر می‌شمارم:
   
یکم / اگر امام صدر امروز در جامعه‌ی اسلامی ما حضور می‌داشت، به تصریح اغلب استادان، هم‌درسان و شاگردان ایشان، نه تنها فوراً در فقه و اصول مرجعیت می‌یافت، بلکه فهم و استنباط ایشان از اسلام ناب و مکتب اهل بیت (ع)، با اقتضائات زمان سازگارتر و بر اغلب همگنان مقدم بود. این جمله را خود از آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی شنیدم که شبی با تواضع خطاب به شاگردان خویش تصریح فرمودند: «اگر حاج‌آقا موسی به لبنان نمی‌رفتند و مباحثات ما ادامه می‌یافت، وضع علمی امروز من خیلی بهتر از این می‌بود. برای اینکه یک ساعت مباحثه با حاج‌آقا موسی، مانند یک هفته مباحثه با دیگران بود. زیرا مبانی ما یکی بود و تنها در نتایج موضوعات مباحثه می‌کردیم و نه در مقدمات آنها«...
   
دوم / همچنین اگر امام صدر امروز در جامعه‌ی اسلامی ما حضور می‌داشت، به گواه دوست و دشمن، نه تنها قطعاً و بی هیچ شک و شبهه‌ای، از اولین گزینه‌های رهبری عالیه‌ی عالم تشیع می‌بود، بلکه در این جایگاه تالی‌تلوی نیز نداشت. طبیعتا «اثبات شیء نفی ما عداه نمی‌کند» و غرض نادیده انگاشتن حضور و زحمات دیگر بزرگان نیست. این جمله را باز خود از آیت‌الله العظمی وحید خراسانی شنیدم که در وصف توان مدیریت و رهبری امام صدر خطاب به جمعی تصریح کردند: «ما مثل ایشان را از این حیث نداریم. هم نحوه‌ی برخورد، هم طرز بیان، هم قیافه، هم تدبیر و هم دیگر خصوصیاتی که همه ذاتی هستند و اکتسابی نیستند، همه در این مرد وجود داشت. به نظر من، ایشان در میان رجال شیعه، از این جهت منحصر به فرد بود. یعنی دومی نداشت
   
سوم / در باره‌ی عدالت، تقوی و خصوصاً اخلاق در عرصه‌ی اجتماع و سیاست نیز تصور می‌کنم که آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است. کُنتراست میان آنچه از رفتار امام صدر خواندیم و شنیدیم، با آنچه خود طی این روزگار در جوامع‌مان نظاره کرده و می‌کنیم، حجت را بر همه تمام می‌کند.
   
چهارم / اگر جمع میان اجتهاد، مرجعیت، شناخت زمان، توان مدیریت و رهبری، عدالت، تقوی و اخلاق، مهم‌ترین ویژگی یک نائب امام زمان (ع) است که هست، اِتِّصاف امام صدر به این جامعیت، مورد اتفاق همگان و آن بزرگوار یکی از برجسته‌ترین مصادیق این نواب است. به نظرم امام صدر اگر در این روزگار حاضر می‌بود، نگاه‌ها خیلی طبیعی به ایشان دوخته می‌شد، درست همان‌طور که در سال 57 خیلی طبیعی به امام راحل دوخته شد. همچنین مبالغه نمی‌دانم اگر گفته شود، بزرگان عالم تشیع در ایران و عراق و لبنان اجماع می‌کردند و ردای نیابت امام زمان (ع) را بر شانه‌های ایشان می‌انداختند، درست همان‌طور که در مورد امام راحل نیز عملاً چنین کردند.
   
و بالأخره آن‌که شاید در سایه‌ی همین حقیقت بود که برخی مراجع درگذشته از جمله مرحوم آیت‌الله العظمی سید محمد علی ابطحی اصفهانی، بارها با آه و اشک تصریح کردند: «عالی‌ترین منصب تشیع و مرجعیت عالی جهان تشیع را ایشان شایسته بود و حیف که نگذاشتند». همچنین شاید با توجه به همین حقیقت بود که مرحوم آیت‌الله مشکینی به مناسبتی با دردمندی تأکید کردند: «روزی که ان‌شاءالله حضرت صاحب‌الامر (ع) قیام فرمایند، یکی از کسانی که در ارتش آن حضرت مقام والایی خواهند داشت، امام موسی صدر است ...»

به نقل از پایگاه فرهنگی روایت صدر


تضاد دیدگاه از نمایندگی مجلس تا وزارت امورخارجه!

تصویری از امضا منچهر متکی درنامه نخبگان

 

این روزها سالگرد اتفاق مهمی در رابطه با پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در ایران است. جمع کثیری از نخبگان، شامل مراجع، علما و فضلای حوزه علمیه، روسای دانشگاه ها و شخصیت های علمی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی کشور، در زمستان سال ???? طی نامه ای از رئیس جمهور وقت درخواست کردند، تا با در پیش گرفتن راهکارهای پیشنهادی، روند پیگیری سرنوشت امام موسی صدر را ساماندهی کند.
در این نامه که توسط ??? نفر از این بزرگان امضا شده است، ضمن توضیح جایگاه امام موسی صدر و نتایج تحقیقات دستگاه های قضایی ایتالیا، لبنان و همچنین سازمان عفو بین الملل؛ چهار راهکار پیشنهاد شده است:
* طرح رسمی پرونده از سوی ایران در مجامع بین المللی حقوق بشر؛
* پیگیری قضایی پرونده از سوی ایران در محاکم بین الملل؛
* بسیج اطلاعاتی کشور جهت کشف تمام حقایق ماجرا؛
* اتخاذ تدابیر دیپلماتیک شایسته جهت ابراز نارضایتی ایران از عملکرد دولت لیبی.

تصویری از دیدار منوچهر متکی با دیکتاتور قذافی

ادامه مطلب...

بیانیه یاران صدر درباره اعلام رسمی دور جدید رابطه ایران و لیبی

بسم الله الرحمن الرحیم

ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.  (سوره صف آیات3-2)

این بار نه به مسئولان شکایت می بریم و نه به سیاستمداران، چرا که عملکرد 31 ساله بیشتر مسئولین گواه توافقی نانوشته در پیگیری نکردن سرنوشت امام موسی صدر، ایرانی دربند رژیم لیبی ست. امروز به کسی شکایت نمی بریم، اما بر سر همه عاملان، آمران، حامیان و خاموشان این جنایت و این هتک حرمت آشکار به انسانیت و اسلام فریاد می زنیم.

در شگفتیم از دولتی که ادعای پایبندی به اسلام و عدالت را دارد، اما افتخارش آغوش باز کردن برای حکومت دیکتاتوری لیبی و رهبران آن است. امروز ناباورانه شاهدیم که چگونه وزیر امور خارجه ایران که وظیفه اش دفاع از حرمت و هویت ایرانی ست، فاتحانه از آغاز دور جدید رابطه با لیبی خبر می دهد و سفیر لیبی بی شرمانه اعلام می کند هیچ نکته اختلافی بین دو کشور نیست!

آقای رئیس دولت! آقای وزیر! آقای سفیر!

براساس کدام اصول، کدام قانون، کدام ارزش و کدام آیین از کنار نام یک انسان، یک رهبر آزاده، یک ایرانی می گذرید و با ربایندگانش دست دوستی می دهید؟ نتیجه دیپلماسی فعال و اداره جهان هم نشینی با دیکتاتوری چون قذافی ست که پرونده عملکردش در قبال ایران به اندازه همه دولت های غربی که شما مرگ بر ایشان سر می دهید سیاه و جنایتکارانه است؟ 30سال است که اجرای بند 17مقاوله نامه تجدید رابطه ایران و لیبی که سندی رسمی است و اشاره به تشکیل کمیته ای مشترک به منظور تحقیق درباره روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر دارد معطل مانده است. چهارسال قبل را فراموش نکرده ایم که به بهانه حل پرونده هسته ای ایران و عضویت لیبی در شورای امنیت این هم آغوشی را توجیه کردید. امروز که نتیجه آن همه امتیازدهی و تملق، رای تحقیرآمیز لیبی علیه ایران در شورای امنیت است، به کدام بهانه جدید بدنیال رابطه بیشتر و عمیق تر هستید؟

امروز کجایند مردان آزاده؟ کجایند وجدان های بیدار؟ کجایند مراجع و علمای اسلام؟ کجایند مدافعان حقوق بشر؟ کجایند هواداران آزادی که در مقابل این ظلم آشکار و این سازش وقیحانه فریاد بزنند و سینه چاک کنند؟

اگر هیچ حلقومی فریاد نکند جوانان ایران و یاران صدر بر سر هر کسی که بخواهد چنین معامله ای کند فریاد می زنند. اما آنان که گمان می کنند به اسم مصلحت، به اسم دیپلماسی، به اسم منافع به اصطلاح ملی! می توانند نام امام آزادی، امام محرومان، امام موسی صدر را از خاطره ها پاک کنند، با راهش، با اندیشه اش چه خواهند کرد؟ سید موسی صدر حذف شدنی نیست. او راست قامت جاودانه تاریخ است و همه آنان که در آرزوی حذف او هستند روسیاهان تاریخ باقی می مانند و باید روزی در پیشگاه عدل الهی پاسخگوی ظلم شان باشند.

ملت ایران، همه انسان های آگاه، همه وجدان های بیدار، همه مدافعان آزادی، همه محرومان، همه مشتاقان انسانیت هیچگاه این معامله ظالمانه و این سکوت سازشکارانه را فراموش نخواهند کرد.

یاران صدر (جنبش مستقل جوانان ایران برای آزادی امام موسی صدر (حفظه الله))


از دوست دارم ها و ندارم های امام موسی صدر

از دوست دارم ها و ندارم های امام موسی صدر

 

از دوست دارم ها و ندارم ها

دنیای قشنگ نو

اینها را دوست داشت:
عطر، انجیر، فِرنی
فوتبال، بچه ها
غذاهایی که درست کردن شان زیاد وقت نمی گیرد؛ مثل شیربرنج.
موسیقی کلاسیک غرب و موسیقی کلاسیک خودمان
شعر خواندن و شعر گفتن
سفر
عید نیمه شعبان (به این عید علاقه خاص داشت و برای آن برنامه هایی تدارک می دید.)
تفسیر المیزان علامه طباطبایی (به این کتاب علاقه خاصی داشت.)
چای (معمولی؛ نه تیره نه کمرنگ)
سبزه و گل و گیاه
«دنیای قشنگ نو » که رمانی است از آلدوس هاکسلی (این کتاب برایش مهم بود و نسخه فرانسه آن را برای خواندن به زحمت پیدا کرد. اصلش انگلیسی است.)

اینها را دوست نداشت:
بد دهنی کردن
غذاهایی که درست کردن شان وقت آدم را می گیرد؛ مثل دلمه یا کتلت.
روغن زیتون، قهوه
تلویزیون (می گفت:«وقت آدم را تلف می کند.»)
دروغ گفتن
لباس چروک

-------------------------------------------------------------------
به نقل از: همشهری جوان. شماره181.ص53. نوشته حبیبه جعفریان


تا تو نباشی، هر روز من عاشوراست

محرم به روایت امام موسی صدر

فردا عاشوراست. روزی که برایمان اوج مبارزه و جهاد معنا می دهد.
فردا عاشوراست، اما نه عاشورای?1 هجری، عاشورای 1388، ایران
.
پدرانمان برایمان از عاشورای ?7 گفته اند. از شعرها و شعارهایشان
.
از شورها و آرمان هایشان
.

...

فردا عاشوراست و صدای امامم در گوش که:

«گریستن و برپا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است.»

شیعه که باشی، حتما آرزو کرده ای سال ?1 هجری می بودی. امامم می گوید:

«یا اباعبدالله! روزگار فرصت نداد که در کنار تو باشیم و برای تو بمیریم. ولی روزگار ما را ازاینکه امروز با اسلام تو باشیم باز نمی دارد! … امروز و در این شرایط بزرگداشت شعایر و گوش دادن به گریه، تنها وظیفه ما نیست، بلکه آنچه بر ما واجب است، یاری رساندن به امام حسین در اهدافش است.»

ادامه مطلب...

حسین (ع) و مسیح(ع) در کلام موسی

 

تقارن میلاد حضرت مسیح و شهادت امام حسین

 

هر سی سال که می گذرد، تاریخ یکی می شود. تا بحال فکر کرده ای به پیوند حسین (ع) و مسیح (ع)؟ این دو در ظهور منجی به هم می رسند؛ مهدی (عج) برای انتقام خون حسین می آید و مسیح، با او رجعت می کند.

اما تا قبل از آن هم این دو در کنار هم می نشینند؛ 8 محرم و 22 دسامبر؛ ولادت مسیح (ع) با شهادت حسین (ع) یکی می شود؛ پسر مریم و پسر فاطمه. تقارن غریبی ست، آنقدر غریب که راحت ترین کار گذشتن از کنار آن است و دل بستن به یکی شان؛ یا مسیح یا حسین. یا کلیسا، یا کربلا.

اما، 32 سال پیش، 1 دی 1356 که دوباره این دو اتفاق به هم رسیده بودند، مردی از تبار حسین که نامش موسی بود و لقبش مسیح! درباره هر دو سخن گفت؛ سید موسی صدر، شیعه و مسیحی را با هم صدا کرد و پیامش را «صلح» لقب داد:

ادامه مطلب...

خاموشان این دوران کیانند؟

...این مثال ساده و روشن، تصویری از چگونگی زندگی عادی ما ارائه می‏دهد. انسان هنگام انجام هر عملی ـ خیر یا شر ـ وقتی برای نخستین بار آن را انجام می‏دهد، آن را سخت و دشوار می‏بیند، ولی به تدریج برای او آسان می‏شود و جزئی از زندگی و عادات او می‏گردد. بسیاری از ما وقتی برای اولین بار سیگار می‏کشیم برایمان دشوار و ناخوشایند است و احساس تلخی می‏کنیم، ولی کم کم این موجود زیانبار و خطرناک جزئی جدایی نا‏پذیر از زندگی و عادت‏مان می‏شود. عادت کردن، امری طبیعی و ملموس در زندگی انسان است. یک مثال هندسی بزنم. وقتی فردی در یک خط مستقیم راه می‏رود، اگر اندکی حتی به اندازه یک قدم از این مسیر منحرف شود، مسلماً از مسیر خود منحرف می‏شود. در ابتدا تنها چند گام از راه راست دور می‏شود، ولی هر چه در مسیر منحرف جلوتر رود بیشتر از راه راست دور می‏شود. در ابتدای انحراف از مسیر، چند گام از راه راست دور می‏شود؟ فرض کنیم پس از یک ساعت یک کیلومتر، چهار کیلومتر، پنج کیلومتر یا بیست کیلومتر دور می‏شود، ولی اگر در مسیر نادرست ده ساعت یا یک روز راه برود مسافت بسیار زیادی از راه اصل منحرف می‏شود و در این صورت بازگشت او به راه درست بسیار دشوار خواهد بود....

...وقتی من مرتکب گناهی می‏شوم، به پیامدهای آن توجه ندارم و نمی‏بینم به کجا می‏انجامد، ولی راهنمای دانا و چراغ هدایت می‏تواند این پیامدها را ببیند و می‏داند انحرافی که امروز با یک گام یا ده متر یا یک ... آغاز می‏شود فردا به صدها و هزاران متر می‏انجامد. اینجاست که نقش رهبر و پیشوا و راهنما و چراغ هدایت آشکار می‏شود. ظلم و جرم و اشتباه نسبت به دیگران همیشه نسبت به دیگران همیشه با انجام یک عمل تحقق نمی‏یابد. تنها به این نیست که مال کسی را به زور بگیرم، مال دیگران را به ناحق بخورم، کسی را طرد کنم، به کسی توهین کنم یا شهادت ناحق بدهم. ستم کردن تنها به این نیست که چیزی را به کسی که شایسته آن نیست بدهیم، بلکه ستم کردن با سکوت در برابر پایمال شدن حق هم محقق می‏شود و همان گونه که شنیده‏اید: «کسی که از حق چشم‏پوشی کند و در برابر آن ساکت بماند، شیطانی لال است»....

 

...می‏دانید که امام حسین و فرزندان و برادران و یاران ایشان به شهادت رسیدند و اهل بیت امام به اسارت رفتند. در کربلا زشت‏ترین جنایت و بزرگ‏ترین خیانت رخ داد و شدید‏ترین ستمی که یک ستمگر می‏تواند انجام دهد، روا رفت. ستمی که در کربلا روا رفت با هیچ ستمی قابل مقایسه نیست ولی جای این سؤال هست که چه کسی این مشکل را پدید آورد؟ چه کسی ستم کرد؟

در این حادثه یک نفر فرمان داد که یزید بود، یک نفر امیر بود، یعنی «ابن زیاد» یکی لشکر را فرماندهی کرد و به کربلا آورد که عمر بن سعد بود، گروهی این فرمان را اجرا کردند و تیراندازی کردند و سنگ انداختند و مستقیماً در کشتن امام حسین علیه السلام دخالت کردند که «شمر» و یاران او سپاه حاضر در کربلا بود.
سؤال این است: اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمربن سعد بودند، آیا امام حسین به آن شکل دردناک به شهادت می‏رسید؟ اگر سپاه دشمن بیست یا پنجاه نفر بودند، آیا می‏توانستند چنین جنایتی را مرتکب شوند؟ یقیناً نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی انجام دهند؟
به فرمانِ آمران و اقدام عاملان و تأییدِ حامیان و سکوتِ خاموشان.
یعنی می‏توانیم بگوییم آن امت همگی با قول و فعل و سکوت و خوشنودی و سکوت و فرمانبری خود بر کشتن امام حسین علیه السلام اجماع کردند. همگی در پدید آمدن واقعه کربلا اتفاق نظر داشتند، جز اندکی از آنان.
این حقیقت چه زمانی برای مردم آشکار شد؟ پس از رخ دادن آن واقعه...

متن کامل این سخنرانی امام موسی صدر را می توانید در سایت یاران صدر بخوانید.