سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

هفت سنگ...

بسم الله الرحمن الرحیم
هفت سنگ ، هفت سین
دست راست سنگ
دست چپ سنگ
روبرو سنگ
پشت سر سنگ
زیر پا سنگ
بالای سر سنگ
...
سفره ای می اندازی و یک سنگ رویش می گذاری ، هفت سینت کامل شد
...
اینجا بوی گلهای بهاری
و صدای آواز پرندگان
و آسمان آبی با ابرهای سرگردان
و مهتاب نقره فام با ستاره های چشمک زن
همه چیز هست
...
آنجا اما چه چیز هست جز غربت ، اسارت ... و خدا ؟
...
تا به امروز فکر می کردم تو یوسف مایی
که برادران به چاهش افکندند
اما شاید تو یعقوب مایی
و ما یوسف تو
و کی می رسد زمان بازگشت ما به دامان پر محبتت
و کی می رسد زمان «قالوا یاابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین»
و می آید روزی که از چاه غفلت و ظلم آشکار خود ساخته بیرون آییم ؟
...
راستی چند نوروز است که نیستی ؟

مراقب باش تو در سپاهیان عمر سعد جای نگرفته باشی !

    نظر

سلام بر حسین (ع)


بسم الله الرحمن الرحیم
شب عاشوراست . می خواستم در وصف این شب چیزی بنویسم . اما افسوس که ما را در خیمه عاشورایی سید الشهداء (ع) راهی نیست . ما کجا و فرزندان و یاران حسین ابن علی (ع) .
بعضی می گویند همین که دلت عزا خانه حضرت است و هر لحظه در آن روضه ای برپاست و اشکی بر مظلومیت او و خاندانش جاریست ، تو نیز جزء یاران حسینی !
همین که هر روز می خوانی فیالیتنی کنت معکم فافوز معکم تو نیز در کربلای سال شصت و یک هجری هم پای حسین(ع) و یارانش شمشیر زده ای و رستگار شده ای !
همین که  صبح ها در مهدیه امام حسن (ع) موعظه می شوی و زیارت عاشورا می خوانی و عصر ها در رایت العباس شور می گیری و جیغ ! می زنی رستگاری !
همین که شب ها در مسجد ارگ پای منبر حاجی! ناله می کنی و اشک می ریزی !
همین که به رسم مصطفی زمانی چفیه می اندازی !
همین که از دیوار باغ سفارت انگلیس بالا می روی و پرچم فلسطین را به اهتزاز در می آوری !
همین که می گویی محاصره غزه باید شکسته شود !
همین که بر سر ، سران عرب فریاد غیرت می زنی  !
همین که هر شب برای مردم عزادار تریبون می روی !
همین که وزیر صنایع ! را به جای وزیر امورخارجه به آمریکای لاتین می فرستی برای متوقف کردن کشتار انسانیت در فلسطین !
همین که وزیر امورخارجه به جای سفر به کشورهای منطقه ترجیح می دهد در تریبون نماز جمعه حرف بزند !
همین که مردم را به میدان مبارزه علیه صهیونیسم دعوت می کنی اما خودت در پناهگاهی هستی که نمی دانم کجاست ! همین که در این وانفسای کشتار و ذبح مردم در غزه راضی هستی به اینکه «سرانجام دولت انقلابی ، خواسته چندین ساله فرزندان خمینی را عملی ساخت : لغو مجوز تولید محصولات شرکتهای صهیونیستی جهت تصمیم گیری نهایی»(1)
همین که ... همین ها تو را بس است برای حسینی !!!بودن .
به هیچ کس مربوط نیست که تو نوکیا داری و نستله می نوشی ، هر چند تعامل با اسرائیل حرام باشد !
به هیچ کس مربوط نیست که تو امروز فقط پیام می دهی که اینگونه شود و آنگونه نشود ، در صورتی که کشورت وزارت عریض و طویلی به نام امور خارجه دارد که امروز به جای اینکه وزیرش به کشورهای عربی سفر کند ، فقط پیغام و پسغام می دهد !
به هیچ کس مربوط نیست که ما جان رهبرانمان!!! مهمتر از ذبح انسانیت است !
به هیچ کس مربوط نیست که ما نان را به نرخ لحظه می خوریم !
به هیچ کس مربوط نیست که ما پرستیژمان مهمتر از کرامت انسان است !
به هیچ کس مربوط نیست که ما فقط شعار می دهیم و شعورمان را صادر کرده ایم !
امشب شب عاشوراست و فردا در صحرای کربلا غوغاست و تو کسی که هر روز می خوانی فیالیتنی کنت معکم فافوز معکم  این را بدان که در آن عصر و در اعصار دیگر همه در قتل حسین بن علی (ع) شریک بوده اند جز آن اندکی که سکوت نکرده اند و در مقابل پایمال شدن حق خفه خون نگرفته اند .
« حسین ، فرزندان و یاران او کشته شدند و اهل بیت او همه به اسارت رفتند . براستی این فاجعه چگونه رخ داد و آن جنایت را چه کسی مرتکب شد ؟ طبعاً یزید بود که فرمان داد . ابن زیاد بود که سپاه فراهم کرد . عمر بن سعد بود که آن را به کربلا آورد و شمر و سربازان او بودند که حسین را به قتل رساندند .
اما اگر سپاهیان یزید تنها 20یا50 تن بودند ، آیا باز ممکن بود حسین کشته شود ؟ آیا یزید ، این زیاد و عمر بن سعد باز می توانستند پیروز میدان شوند ؟
قطعاً خیر !
پس چه چیز سبب شد تا آن فاجعه خلق شود ؟
واضح است :
فرمان آمران ، اقدام عاملان ، تایید حامیان و سکوت خاموشان !
صریح بگویم :
امت آن روز ، همه در قتل حسین شرکت کردند !
همه آن امت ، جز شماری اندک ، با گفتار ، کردار ، رضایت و سکوت خود ، در خلق فاجعه کربلا مشارکت جستند .»
(2)
و تو ، ای آنکه در سال شصت و یکم هجری ، هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای در سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که هر انسانی را لیله القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود . انتخاب بین حسینی بودن یا یزیدی بودن . انتخاب بین روشنایی روز یا ظلمت شب . انتخاب بین حق یا باطل . انتخاب بین حمایت از ظالم یا مظلوم .  ظلم ظالم حتی به قدر زدن چند سیلی به صورت بی‌گناه اثر خیرات را تباه می کند. حدود ظلم مشترک است. چه فرقی می کند کشتار مردم مظلوم یا سکوت و بلکه همدستی در ربودن یک مظلوم. خداوند هرگز گروهی از ظالمان را نصرت نخواهد بخشید. بلکه آنها را به هم مشغول خواهد کرد. (3)
آنکه دیروز گفت: من با عبا ، عمامه و محراب خود از نهضت فلسطین حمایت خواهم کرد. آنکه دیروز برای مبارزه با اسرائیل سلاح را زینت مردان نامید . آنکه دیروز اسرائیل را شر مطلق و تعامل با آن را حرام دانست . آنکه دیروز خود را سپر بلای فلسطین کرد . آنکه دیروز به یاسر عرفات گفت : این را بدان ای ابوعمار ! شرف قدس اجازه نخواهد داد که این سرزمین به دست غیر مومنین آزاد شود . (4) آنکه دیروز برای پایان دادن به تجاوز اسرائیل راهی کشورهای عربی شد و آزادیش را در این راه بذل کرد . او دیروز مظلوم بود و بسیاری ظالم در حق او ، و این ظلم مدام هنوز هم جاریست و او از آزادی محروم .
مرتکب شدن ظلم کوچک انجام ظلم بزرگ را آسان می کند . آنان که دیروز جزء آمران و عاملان و حامیان و ساکتان در ربودن امام مقاومت بودند امروز برایشان آسان است نگاه کردن به ذبح کرامت انسانیت و نوشیدن خون انسان . آنان که دیروز در برابر دزدیده شدن موسی صدر سکوت اختیار کردند و امروز بر نبودن او راضی اند چگونه به خود اجازه می دهند بر سر ، سران عرب فریاد غیرت بزنند . آنان که از ترس ترور برای خود حلقه های چندگانه امنیتی تشکیل می دهند و پناهگاه در ناکجا آباد دارند چگونه می توانند بفهمند عمل موسای صدر را آن زمان که فقط چون امام مردمش بود راهی سفر بی بازگشت شد . سفری که همگان در انتظارش بودند تا از شرّ حضور این مخالف سرسخت اسرائیل راحت شوند تا کمپ دیوید را امضا کنند و سالها بر سر میز مذاکره بنشینند و از تمام فلسطین به غزه و کرانه باختری راضی شوند و از آنجا هم به شمال غزه و توطین فلسطینیان و یهودی شدن قدس شریف و...  وای بر ما
و تو ای آنکه امروز غزه را کربلا می دانی  ، بدان که هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلاست و هر لحظه تو باید انتخاب کنی . مراقب باش  که از طریق حق منحرف نشوی . چرا که انحراف در ابتدا انحرافی جزئی است ، گرفتن دینار و درهمی است و یا خوردن حق یتیمی است ویا سکوتی است در برابر ظلمی و اینها همان ظلم کوچک است که ظلم بزرگ را آسان می کند . فردا کربلاست ! مراقب باش تو در سپاهیان عمر سعد جای نگرفته باشی .
آنچه امروز در غزه اتفاق افتاده یک علامت سوال بزرگ است برای تمام وجدان های بیدار که چرا شصت سال مقاومت و انتفاضه ، فلسطین را آزاد نکرد ؟ و دولتهای به خواب زده عربی را همراه مردم نکرد ؟ و هر روز عرصه بر مسجد الاقصی تنگ تر می شود ؟
مگر نمی گویند خون بر شمشیر پیروز است ، پس چرا این خونها بر مرکاوای اسرائیل پیروز نمی شود ؟
و من هر چه می گردم جز یک جواب پیدا نمی کنم که « شرف قدس اجازه نخواهد داد که این سرزمین به دست غیر مومنین آزاد شود»
و آن مومنین که امام مقاومت موسای صدر آنان را عامل آزادی قدس شریف می داند ، قطعا آنانی نیستند که با سکوتشان در ظلم ظالم شریکند و رفیق گرمابه و گلستان یزیدیان زمانند .
و سخن آخر اینکه
تا روزی که همه مقصرین در موضوع ربوده شدن امام صدر محاکمه نشوند، مسئله فلسطین به پایان نخواهد رسید. (5)

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- متن پیامکی که روز تاسوعا به دستم رسید
2- جملاتی از سخنان امام موسی صدر در روز عاشورا
3- به نقل از پست غزه و غیر مومنین – وبلاگ روایت سینوی
4- جملاتی از سخنان امام موسی صدر در مورد فلسطین
5- به نقل از پست غزه و غیر مومنین – وبلاگ روایت سینوی


سالها می گذرد ...

بسم الله الرحمن الرحیم
می گویند اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست !
امروز که به آسمان نگاه می کردم آفتاب را ندیدم . هوا روشن بود و نورافشانی خورشید از پشت ابر دنیا را زیبا کرده بود و این یعنی آفتاب هم هست و هم نیست ! بستگی به تو دارد که چگونه نگاه کنی و چگونه بیندیشی . مهم این است که وجود آفتاب را باور داشته باشی و ابر را تنها حائلی بدانی برای اینکه تو بتوانی به آفتاب نگاه کنی و زیبایی شگفت انگیزش را درک کنی ! چرا که اگر این تکه های مخملی ابر نبود تو فقط نوری از خورشید می دیدی و دیگر توان نگرستن به آن را نداشتی !
سالها می گذرد ، سالهای سال ، به اندازه سالهای عمری که من پشت سر گذاشته ام ! به اندازه تمام ماههایی که یکی یکی شمردمشان و به اندازه تمام روزهایی که با طلوع و غروب خورشید بیدار شدم و خوابیدم ، به اندازه تمام ساعت هایی که به ساعت نگاه می کردم تا زمان جلو برود ، به اندازه تمام دقیقه هایی که پاندول ساعت دیواری با گذشت وقت همراهی می کرد و به اندازه تمام ثانیه هایی که برای گذشتنش لحظه شماری کردم .
سالها می گذرد
سالها از تولد من
سالها از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
سالها از شروع جنگ
سالها از خاتمه جنگ
سالها از دوران سازندگی
سالها از دوران اصلاحات
و چند سالی هم از دوران مهرورزی و عدالت خواهی
سالها می گذرد
سالها از خندیدن دشمن به ما
سالها از نماز خواندن پشت سر عقید صغیر
سالها از توهین به امیرالمومنین (ع)
سالها از هدیه گرفتن های رنگ به رنگ
سالها از کمکهای جورواجور
سالها از نشست های دو جانیه و چند جانبه
سالها از عکس های یادگاری
سالها از خنده های به ظاهر دیپلماتیک
سالها از فروش اطلاعات هسته ای ایران
سالها از ادعای پیامبری و جایگزینی کتاب سبز به جای قرآن کریم
سالها از اظهارات گاه و بی گاه درباره مالکیت امارات بر جزایر سه گانه
سالها از حمایت از سید مهدی هاشمی
سالها از دامن زدن به پان عربیسم در ایران  
سالها از اعلام عزای عمومی برای کشته شدن صدام
سالها می گذرد
سالها از نبودنش
سالها از ندیدنش
سالها از ربودنش
سالها از مظلومیتش
سالها از اسارتش
سالها از آزادگی اش
سالها از نشنیدن کلام رسایش
سالها از ندیدن روی زیبایش
سالها می گذرد
سالها از بستن چشمهایمان بر روی حقیقت
سالها از گرفتن گوشهایمان برای نشنیدن حقیقت
سالها از بستن دهان هایمان برای نگفتن حقیقت
سالها از خواب بودنمان
سالها از بی غیرتی مان
سالها از بی عزتی مان
سالها از بی ره بری مان
سالها از دوری مان از اسلامی که او می فهمید
سالها می گذرد
سالها از نه شهریور پنجاه و هفت
سالها از سفر رسمی امام موسی صدر به لیبی
سالها از آغاز آن سفر طولانی و بی بازگشت
خوب که گوش می کنم صدایی می شنوم . در سمفونی هستی صدایی آشنا ست که ما را به خود می خواند ، صدای کسی ست که با این سمفونی هم نواست ، صدای کسی ست که کرامت انسان را محترم می شمرد ، صدای کسی ست که سالها پیش امام محرومان نام گرفت و ما امروز امام آزادگان خطابش می کنیم ، چرا که سالها از اسارتش در زندان های رژیم لیبی می گذرد . کسی که نه تنها اسیر میله های سرد زندانهای شمال آفریقاست ، که اسیر غفلت و خواب آلودگی ماست ،‌ او که اگر امروز در میان ما حاضر بود ، ما مسلمانی را گونه ای دیگر تجربه می کردیم .
30 سال از ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی می گذرد و ما امسال سی امین سالگرد این اتفاق شوم را برپا کردیم . اما چه سود که جز تکرار مکررات سی ساله حادثه ای رخ نداد . سخنرانان یکی پس از دیگری آمدند و گفتند . اما از آنچه سی سال پیش امام صدر انجام داده بود و هیچ کس نگفت که ما امروز چه کنیم برای بازگرداندن موسی صدر . همه گفتند او انسان فوق العاده ای بود ، همه از زندگینامه پربارش گفتند و عملکرد کم نظیرش ، اما نگفتند که ما به عنوان مثلاً دادستان کل کشور ، آن هم تنها کشور مقتدر و ظلم ستیز در سطح جهان !!! بعد از گذشت 30سال ، برای ادای دین نسبت به این فرزند خلف ایران و اسلام چه کاری می خواهیم انجام دهیم ؟ او گفت و ما گوش دادیم . هم او در این جرم شریک است و هم ما . چرا که ما هم  رضا دادیم به این بی توجهی و بی غیرتی و غفلت و ظلم عظیم  !
نمی دانم آیا ما قبل از آمدن آفتاب از خواب غفلت بیدار خواهیم شد یا نه ؟ که اگر بیدار نشویم نمازمان قضاست و مسلمانی مان مانند خوارج است در زمان امیرالمومنین (ع) ؛ هر چند فریاد زنیم ما اهل کوفه نیستیم ! چرا که اگر خوب نگاه کنیم فرزند علی (ع) را در زندان کینه قذافی تنها گذاشته ایم !

وبلاگ  9شهریور57 سالها را با خودت تکرار کن
وبلاگ
 یادیاران
بازگرد سلیمان عشق


ایمان به خدا و دیگر هیچ !

بسم الله الرحمن الرحیم
در این یادداشت می خواهیم از زاویه نگاه امام موسی صدر به موضوع ایمان به خدا بنگریم و ببینیم تفسیر این عالم بزرگ از ایمان به خدا چیست و تاثیرات این ایمان در اعمال و رفتار ما چگونه می تواند باشد . آنجا که خودشان می گویند :
ایمان به خدا و دیگر هیچ !

میلاد امیرالمومنین (ع) مبارک


اعمالی که از انسان صادر می شود چند منشاء دارد . گاهی از اوقات منشاء عمل «حال» است . یعنی اینکه یک نفر در طول خمرش یک عملی را یکبار انجام می دهد ، نه قبل از این انجام داده ف نه بعد از این انجام خواهد داد . مثل انسان خسیسی که یکبار یک پولی را برای کار خیری می دهد مثل ساختن مسجد ؛ نه قبل از امروز این کار را انجام داده و نه از فردا دیگر این کار را انجام خواهد داد ، امروز برقی زدهخ و این شخص کرمی کرده است . بعض اوقات اعمال انسان حالت صفت دارد . یعنی انسان به این عمل متصف می شود . مثل حاتم طایی ، که بخشندگی صفت اوست ! عادت اوست . هر کس از او بخواهد می دهد . این انسان به حسب طبعش کریم ایت . یعنی به کرم و بخشش عادت دارد ! به اصطلاح علمای ما ، این صفت برایش ملکه شده است و فرد عمل را بدون صعوبت و مشقت انجام می دهد و غیر از این از او نخواهی دید .
اما زمانی است که منشاء عمل انسان ایمان به خداست ! یعنی انسان مؤمن است و همین ایمان اساس همه چیز است !
اولاً باید دید ایمان چگونه می تواند منشاء صفات عالیه شود ، آیا ایمان سبب معجزه می شود ! آیا می شود گفت اگر کسی مؤمن بود ، شجاع هم هست ، دلیر هم هست ، کریم هم هست ، غیور هم هست ، رئوف هم هست ؟
اما کجا ؟
آنجا که رضای خدا باشد . اما اگر رضای خدا نباشد ، ترسوست ، بخیل است !
اَلا اِنّ اَولیاء اللّه لا خَوفٌ عَلَیهم وَ لا هُم یَحزَنون .(62:10) ولىِّ خدا نه از چیزى مى ‏ترسد نه براى چیزى حزن دارد، نه افسوس مى‏ خورد و نه افسرده مى ‏شود. پس به تعبیر قرآن ، ایمان سبب نترسیدن می شود . به آیاتی که درباره صفات متقین است نظری بیندازیم : وَ عِبادُ الرّحمن الّذینَ یَمشُونَ عَلَى الاَرضِ هَوناً وَ اذا خاطَبَهُم الجاهِلُونَ قالوا سَلاماً .(63:25) بندگان خداى رحمان کسانى هستند که در روى زمین به فروتنى راه مى ‏روند. و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند، به ملایمت سخن گویند.
آیاتى که درباره صفات متقین آمده، آیاتى است که از بِرّ سخن مى ‏گوید. لَیسَ البِرّ اَن تُوَلّوا وُجوهَکُم قِبَلَ المَشرق وَ المَغرب .(177:2) از قرآن استفاده مى ‏کنیم که ایمان به خدا منشأ تمام صفات کمالى انسانى است.
آقایان، این حرف را کوچک نشمرید. خواهش مى ‏کنم. این اساس پیشنهاد و تعبیر ما است.
ما اگر مؤمن به حق شدیم، همه چیز داریم.

ایمان به خدا یعنى چه؟ ایمان به خدا یعنى من معتقد باشم که خالق جهان خداست؛ این اعتقادم از حد زبانم تجاوز کند و قلبم هم ایمان داشته باشد؛ زبانم، خونم، پوستم، احساسم هم ایمان داشته باشد. هم در حال غضب و هم در حال عصبانیتْ ایمان داشته باشم. خلاصه اگر ایمان تمام وجود مرا فراگرفت نتیجه چه مى ‏شود؟ در این باره نکته دیگرى را هم باید اضافه کنم. ایمان به خدا، چه خدایى؟ ما درباره خدا چه عقیده‏اى داریم؟ خداى ما چگونه است؟ خداى ما «لَهُ الاَسماء الحُسنى وَ الاَمثالُ العُلیا» است، خداى ما عالم است، عادل است، رئوف است، رحیم است، جبار است، متکبر است، خالق است، رازق است. اینچنین نیست؟ اینها را ما براى خدا قایل نیستیم؟ خوب، حالا اگر ما معتقد به چنین خدایى بودیم، اگر باورمان از زبانمان تجاوز کرده بود، قلبمان هم ینادى بالایمان داشت، فریاد ایمان مى ‏زد، آن وقت چه مى ‏شود؟ آن وقت باور مى ‏کنیم که خداى مقتدرى هست، که بر این جهان حکومت مى ‏کند، ظلم به کسى نمى ‏کند، این جهان براساس عدل و حق قائم است، این دنیا پر از خیر و برکت و زیبایى است. این دنیا پر از خیر و حق است.
ما که اعتقاد داریم خدا عادل، عالم، حىّ، رئوف و رحیم است، این چنین خدایى این جهان را اداره مى ‏کند، پس این جهان سرشار از حق، خیر، عدل، جمال، علم، فضل و عدل است. آن‏وقت چه مى ‏شود؟ این صفات و کمالات در من که فردى از این دنیا هستم و جزئى از این جهان هستم، به طور طبیعى جلوه مى‏ کند. من هم دیگر از کسى نمى ‏ترسم، براى چى؟ براى اینکه معتقدم لا مُؤَثِّرَ فى الوُجودِ اِلّا هُو. من معتقدم که مرگ من به دست خداست؛ پس، از چه مى‏ ترسم؟ من معتقدم که عالم منظم است. چرا آدم بخیل است؟ از ترسِ فقر. اگر من ایمانم به خدا بود، که او رزاق است، از فقر نمى‏ ترسم.
پس خلاصه سخن این شد که آدمى که خودش را وابسته به خداى بزرگ و توانا و عالم و عزیز مى ‏داند، دیگر از چیزى نمى ‏ترسد، از فقر نمى‏ ترسد، کریم است. این آدم رأفت دارد، به مردم رحم مى ‏کند و... و على‏ع از این نوع بود. به همین دلیل در اخبار ما تأکید شده «تخَلّقوا باَخلاق اللَّه» صفات خدا را داشته باشید. صفات خدا چیست؟ عدالت است، قدرت است، رأفت است و رحمت است.
پس اگر کسى ایمان به خدا داشت، منشأ تمام این صفات، ایمانش است.
و این تفسیری است از ایمان به خدا بر اساس اسلامی که موسی صدر می فهمد !


منبع : با نگاهی به سخنرانی امام موسی صدر در جمع مردم کاشان در سال 1349به مناسبت سالروز میلاد امیرالمومنین (ع)
متن کامل سخنرانی امام موسی صدر را می توانید   اینجا بخوانید و فایل صوتی آن را  اینجا بشنوید .


خاطره خرده سنگی کوچک در راه امید است

بسم الله الرحمن الرحیم
شب چادر سیاهش را بر شهر گسترده است .
هیاهوی روز جای خود را به آرامش شب داده است .
خوب که گوش کنی جز سکوت ، صدای امواج دریا را هم می شنوی .
در دور دست ها چراغهای روستاهای مرزی فلسطین اشغالی سوسو می زنند .
ساحل صور و نسیم شبانگاهی و چشمک ستارگان و مهتاب نقره فام بهاری بساط بی قراری دل عاشق می شود و اگر این دل عاشق مراد دل هایی باشد که تو می خواهی از محرومیّت رهایشان کنی و عزّتشان دهی و علی وار زیستن و و حسینی رفتن را یادشان دهی و آنها را آنگونه تربیت کنی که ابوذر چنان بود ، آنگونه که فریاد حق برآورَند و ظلم ظالم را فریاد کنند . آنان را چنان تربیت کنی که خواب راحت را از چشمان همسایه اشغالگر جنوبی بگیرند ، از مرگ نهراسند ، بلکه به آن هجوم برند تا آنجا که مرگ از آنان فرار کند. تو می خواهی آنان مفتخر به پیروی علی و حسین باشند ،تو می خواهی مقتدر باشند ، تو می خواهی قطب تعیین کننده جامعه باشند ، تو می خواهی آسمان و زمین لبنان به ایشان افتخار کنند . اما خودت بهتر می دانی که تامقصد ، راهی طولانی در پیش داری . باید ایثار کنی با جان و مال و فرزندان و آبرویت . باید از همه چیز بگذری . باید مجاهده کنی با هر آنچه خدا از خاندان تو  ، در وجود تو به ودیعه گذارده است . تو خواستی فدایی باشی . فداییِ دینی که پیغمبرش اشداءَ علیَ الکفَّار، رُحماءُبینهُم بود . تو بهترین مصداق این توصیفی در عصر ما . هر که با تو برخورد می کرد می اندیشید نزدیکترینِ کس به توست . اما نمی دانست که نزدیکانِ به تو بسیارند . نه به تعداد شیعیان و نه به تعداد مسلمانان ، بلکه به تعداد انسان ها . چه را که برای تو کرامت انسان مهمّ است، فارغ از دین و مذهب و رنگ و نژاد .
تو فتوا دادی اسرائیل شرّ مطلق و تعامل با آن مطلقاً حرام است .
در آن شب زیبا که خودت بودی و آسمان و زمزمه هایت ، می دانم که تصمیمت را گرفته بودی برای ایجاد تحوّل در جامعه خواب آلود لبنان ، بلکه در کلّ جهان اسلام . می دانم که می دانستی چه تهمت ها به تو زده خواهد شد . چه جسارت ها به تو خواهد شد . چه حسادت ها به تو خواهند کرد . چه یارانی را باید از دست بدهی . چه شب هایی را باید بیدار بمانی و چه روزهایی باید همگان را آرام کنی !
می دانم که می دانستی دیگر لحظه ای آرامش نخواهی داشت . مانند سربازی که در خط مقدّم جبهه همیشه آماده است. می دانم که می دانستی با چه نامردمانی باید نشست و برخاست کنی، از محمدرضا پهلوی گرفته تا شاه حسین اردنی تا ملک فیصل ، تا قــــذافی .
می دانم که می دانستی آینده سرزمینت روشن است . هر چند شاید کمتر روی آرامش را ببیند . امّا شیعیان در آینده قطب تعیین کننده خواهند شد . تا آنجا که زمین و آسمان لبنان  به داشتن چنین فرزندانی افتخار می کنند . می دانم که می دانستی در راهی که پیش گرفته ای چه مصائبی بر تو وارد خواهد شد . آنچنان که کمتر کسی حتی تحمّل گفتن و یا شنیدن آن را دارد .
اما نمی دانم می دانستی که در این مسیر اسارت هم نصیبت خواهد شد یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که سفرت به شمال آفریقا بی بازگشت است یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که قذّافی ملعون ! رسم مهمانوازی!! را کامل ادا می کند یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که این اسارت ، 30 سال به طول می انجامد یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که همه در نبود تو در خواب غفلت فرو می روند یا نه ؟
نمی دانم می دانستی که تو امام مظلومان لقب خواهی گرفت یا نه ؟
اما نمی دانم امام موسی صدری که در وصفش گفته اند که 50 سال جلوتر از زمان خود بود ،امروزِ ما را می دید ؟ و اگر می دید چرا خودش را فدای امروز ما کرد ؟ و اگر می دانست با او چه معامله ای می شود چرا طور دیگری رفتار نکرد ؟ نمی دانم، شاید امام موسی صدر از دست ما خسته شده بود !؟؟
شاید امام صدر از این همه بی تفاوتی و بی غیرتی ما خسته شده بود !؟؟
شاید در آن شب مهتابی همه اینها را می دانست و باز هم برای آینده و تغییر آن اراده کرد. چرا که یک راه هزار کیلومتری را اگر نتوان تا به آخر رفت اما می توان قدم اول را در آن برداشت و آن راه را آغاز کرد .
امام صدر به ما آموخت که در راه آزادی او اگر نتوان به نتیجه رسید حداقل می توان خواب راحت قذّافی صفتان را آشفته کرد . او به ما آموخت که اسارتش آزمون سختی برای بسیاری از آنهایی ست که پرچم عدالت و پیروی از امیرمومنان (ع) را برداشته اند امّا فرزند علی (ع) را در زندان های فراموشی تنها گزارده اند . امام موسی به ما آموخت که از ایثار خسته نشویم .
او از دست ما خسته شده بود ، اما از ایثار خسته نشد و این را می توان در تحمّل 30سال اسارتش دید !
سال 1387 هجری شمسی هم آغاز شد و سی سال از نبودن امام موسی صدر در بین ما گذشت . و ما اینجاییم؛ در تهران؛ ام القرای جهان اسلام . و ادّعای این را داریم که دنیا ما را با نام علی (ع) می شناسد و ادّعا داریم که این انقلاب بی نام خمینی (ره) در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست و ادّعا داریم که نوک پیکان مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم هستیم و ادّعا داریم که هر کجا مظلومی باشد ایران در کنار اوست و ادّعا داریم ... اما عمل ؟؟!!!
مگر ستون اصلی خیمه این انقلاب پیروی از مولای متّقیان نیست ؟ او که فرمود :«در وصف ظلمی که بر آن دختر یهودی در سرحدّات حکومت اسلام  رفته است اگر مرد مسلمان بمیرد حق دارد.» !
مگر نمی گوییم سخنان خمینی کبیر چراغ راه آینده این انقلاب است ؟ هم او که گفت:« ما از مظلوم دفاع می کنیم و بر ظالم می تازیم .»
کجاست بنیانگذار جمهوری اسلامی تا ببیند امروز ما را ، که از ظالم دفاع می کنیم و بر مظلوم می تازیم ! کجاست که ببیند آنهایی که ادّعای عمل به وصایایش را می کنند، چگونه قذّافی را در آغوش می گیرند و او را دوست و برادر و انقلابی می نامند ؟! کجاست که ببیند بر خلاف آنچه او شرط کرده است برای آمدن قذّافی به ایران ، به دفعات او را دعوت می کنند برای سفر به این سرزمین اهورایی؟ ! کجاست که ببیند رهبری ایران با جلّود دیدار می کند و اظهار می دارد که از سفرهای مکرّر جلّود به ایران و سفر خودشان به لیبی و دیدار با قذّافی خاطرات خوبی دارند و اعلان می کنند که در کنار لیبی هستند ؟!
کجاست خمینی کبیر که ببیند هر کس به نوبه خود در حال لگد کوب کردن اصولی ست که او و ملّت ایران 15 سال برای آن مبارزه کردند ، خون دادند و تبعید شدند ؟!
مگر فراموش کرده ایم قبل از آنکه امام خمینی (ره) در نجف درس حکومت اسلامی را تدریس کنند ، موسی صدر در لبنان مجلس اعلی اسلامی شیعیان را تاسیس کرده بود و قوانین اسلامی را آنگونه که اجتهاد می کرد اجرا می کرد ؟
مگر ما فراموش کرده ایم که امام خمینی در سال 1348 در نجف اشرف در هنگامه تدریس حکومت اسلامی ، موسی صدر را مناسب برای اداره جامعه در زمان برپایی حکومت اسلامی در ایران اعلام کردند .
مگر فراموش کرده ایم که انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف به اذعان بزرگان مرهون رایزنی ها و دیدار موسی صدر با پاپ و دیگر رهبران جهان و تحت فشار قرار دادن شاه ایران بوده است .
مگر فراموش کرده ایم که امام خمینی (ره) گفته اند « موسی صدر به منزله اولاد عزیز یست برای من »
مگر فراموش کرده ایم که مراجع عظام فرموده اند که مسأله امام صدر یک مسأله ناموسی برای ماست .
مگر فراموش کرده ایم که مراجع عظام و نخبگان و نمایندگان مجلس خواستار مشخص شدن سرنوشت امام صدر شدند .
مسیحیان لبنان درست می گفتند . ما مسلمانان لیاقت داشتن رهبری مثل امام صدر را نداریم . کسی که دوست و دشمن به وجودش غبطه می خورند .
خاطره نزدیک به دوسال است که از فیوضات وجود امام بهرمند شده است . آن زمان که تصمیم گرفت بنویسد با خود گفت که این حداقل کاری ست که می توانم انجام داد .  
خاطره از تیرماه 86 شروع به نوشتن کرد و تا امروز بسیاری سوال کرده اند که او کیست .
خاطره ادّعایی ندارد جز اینکه یکی از دوستداران امام موسی صدر است .
خاطره این اسم را انتخاب کرد چرا که به قول جبران خلیل جبران « خاطره خرده سنگی کوچک در راه امید است » و خاطره امیدوار است به بازگشت امام و نظاره کردن دوباره طلوع ماهتاب در شبهای ظلمانی این عصر .
تو ای پری کجایی / که رخ نمی‌نمایی                                                                            
از آن بهشت پنهان / دری نمی‌گشایی
اینجا رو هم سر بزنید http://www.revayatesadr.ir/?PId=28&MId=249

سال نو مبارک


کاغذپاره سوم شورای امنیت !

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
سومین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص مساله هسته ای ایران هم در روزهای گذشته صادر شد . در این قطعنامه نیز مانند دو قطعنامه گذشته ایران را منع کرده اند از ادامه فعالیتهای انرژی هسته اش و همچنین تصویب کرده اند ادامه تحریمات بر علیه ملت ایران را . این قطعنامه با 14 رای موافق و یک رای ممتنع اندونزی به تصویب رسید و برگ زرین دیگری بود در کارنامه دولت نهم .  
چند ماه پیش جناب آقای داوودی در سفری رسمی به همراه هیأت بلند پایه اقتصادی و در پاسخ به سفر سال گذشته نخست وزیر کشور لیبی به جماهیری لیبی سفر کردند . در آنجا قراردادها و یادداشت تفاهم هایی در زمینه های مختلف به امضا رسید و جناب داوودی در دیدار با معمر قذافی رهبر این کشور ، لیبی را کشور دوست و برادر خواند و آینده رابطه با آن را روشن و امیدوار کننده و روبه گسترش توصیف کرد . در بازگشت از این سفر از ایشان سوال شد : آیا شما در دیدارتان با قذافی پرونده امام موسی صدر رهبر ایرانی شیعیان لبنان و سرنوشتش را هم مطرح کردید ؟ و در پاسخ شنیدیم بله ! همین .
 پیش اهل نظر که از این عملکرد دولت (سفر دولتمردان به لیبی) و پاسخ معاون اول رئیس جمهور و سخنگوی دولت  گله می کردیم جواب می شنیدیم که « مصلحت اینگونه ایجاب می کند » علت را که جویا می شدیم می گفتند : «لیبی عضو شورای امنیت است و می تواند در عدم تصویب قطعنامه برعلیه ایران موثر باشد » . وقتی می گفتیم مگر می شود به لیبی اعتماد کرد ، عاقل اندر سفیه نگاهمان می کردند که یعنی شما را چه به سیاست ! وقتی خدمتشان عرض می کردیم که ما با کشور لیبی مساله ای 30 ساله داریم ، از موشکهای اهدایی زمان جنگ برایمان می گفتند ! وقتی از اصولگرایی و معنایش می گفتیم و اینکه امام خمینی (ره) موسای صدر را فرزندی می دانست که او را بزرگ کرده و گفته اند تا مساله آقا موسی  حل نشود قذافی را به حضور نمی پذیرند و اینکه تا به آخر هم به این گفته پایبند بودند ؛ از بالای عینک نگاهمان می کردند و می گفتند که بچه ! مگر دیپلماسی خُم رنگرزی است که هر چه شما خواستید دولت انجام دهد .
به دیگری که می گفتیم غیبت 30ساله امام موسی صدر برای جوان امروز این مرز و بوم مساله است ، می شنیدم پس علافید ! وقتی می گفتیم جوان امروز در هجومی از ضدارزشهای گوناگون با اینکه در ام القرای جهان اسلام زندگی می کند باز جواب سوالات متعددش را از لابلای حرفهای سی سال پیش موسای صدر پیدا می کند ، دیگر نمی دانستند چگونه بگویند که « شما تئوریسین های امروز کشورتان را گذاشته اید و به دنبال کسی رفته اید که 30 سال است نیست ! »
 وقتی می گفتیم پس این چه اندیشه ایست که نیست اما هست ! این چه سیره و روشی ست که صاحبش سه دهه است که از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم است اما  می تواند در سال 2008 در لبنان حکمیت کند ؟ آخر مگر موسای صدر چگونه عمل می کرد که مخالف و موافق دولت در لبنان هر دو به آن شیوه تمسک می جویند برای حل مشکل ؟ مشکلی که سازمان ملل و اتحادیه عرب و سوریه و عربستان و آمریکا و فرانسه و ...ایران نتوانستند با تمام امکاناتشان آنرا حل کنند اما اندیشه و سیره و روش موسای صدر که 30 سال است در زندانهای لیبی اسیر است می تواند ؟
من هنوز نمی دانم امام موسی صدر کیست !
من هنوز نمی دانم او چگونه عمل می کرد که گروه 14 مارس که ما آنها را کافر !!!می دانیم و طرفدار امپریالیسم و صهیونیسم ، از او و روشش یاد می کنند اما ما اینجا در وطن او از یادش غافلیم !
من هنوز نمی دانم چگونه باید کار کرد ، حرف زد ، نگاه کرد ، گوش داد ، چرا که نمی دانم و به من یاد نداده اند که در این دنیای پر تزویر بالاخره عدالت ارزش است یا نه ؟ و اگر ارزش است جز اصول انقلاب اسلامی است یا نه ؟ و اگر هست عدالت برای همه خوب است یا برای بعضی ها ؟ و این بعضی ها چه کسانی هستند ؟ و این بعضی ها فقط باید مرغ همسایه باشد یا دیگران را هم شامل می شود ؟ و این دیگران باید از گروه ما باشند یا از هر گروهی می توانند باشند ؟ و این ارزش عدالت فقط به درد شعار انتخاباتی می خورد و یا باید به آن عمل هم کرد ؟ و عمل به آن فقط با سهام عدالت تمام می شود ؟ و اصلا ما برای چه انقلاب کرده ایم ؟ و آیا روزهای اول پیروزی انقلاب را یادمان می آید که در هر خیابانی یک گروه آزادیبخش دفتر داشت ؟ و امروز را می بینیم که با دیکتاتورهای دنیا نرد عشق می بازیم ؟ آن دیروز سیاست ما خُم رنگرزی بود یا امروزمان دیپلماسی ؟ دیروز می گفتیم و هنوز بر دیوارهای شهرمان نقش بسته است که حتی یک لحظه هم با آمریکا کنار نخواهیم آمد و امروز می گوییم که بستگی به مصلحت مان دارد اگر برایمان مفید باشد چرا که نه !
آخر من از کجای این حرفها باید بدانم کدام عمل ما اصول است و کدام مصلحت ! کدامش ارزش و اخلاق است و کدام سیاسی کاری ! کدام دائمی ست و کدام موقتی !
کجاست آن بزرگمرد اسطوره ای عصرمان که با کمال افتخار فتوا داد «اسرائیل شرّ مطلق و تعامل با آن مطلقاً حرام است » و بر این اصل ایستادگی کرد تا آنجا که مجبور شدند از صحنه سیاسی دنیا حذفش کنند ! عاملان این جنایت فکر می کردند که بعد از چند روز دیگر کسی به این فکر نمی کند که رهبرش نیست . آنها معتقد به مرور زمان بودند و اینکه « از دل برود هر آنکه از دیده برفت »
در ابتدای این یادداشت گفتم سومین قطعنامه شورای امنیت بر ضد ایران برگ زرینی ست در کارنامه دولت نهم ! و این بدان جهت است که دولت نهم جمهوری اسلامی ایران که در تیرماه 1384 با شعار دولت اسلامی و عدالت و اصولگرایی و مهرورزی برسرکار آمد برسر یک تصمیم غلط و تحلیل اشتباه و عدم پیش بینی صحیح عمل بازیگران صحنه عرصه بین الملل اصول خود را فروخت ! آن هم چه بی ارزش ! و هیچ به دست نیاورد . به خیال خود روش دیپلماسی فعال را در پیش گرفت و با مصر و لیبی شروع به عادی سازی روابط کرد . دستگاه دیپلماسی ما و در رأس آن وزیر محترم وزارت امورخارجه که دیپلماسی را خُم رنگرزی نمی داند و کاملاً حساب شده عمل کرد امروز ببیند که این عملکردهای شتابزده و بی تأمل جز هیچ ! برایمان به ارمغان نیاورده است . آن از وضیعت سرزمین های اشغالی و این هم از شورای امنیت ! آن از کشتار مردم و این هم از رأی مثبت کشور لیبی به قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت ! من نمی دانم که این تناقض را چگونه حل کنم . شورای امنیتی که به قول آقای رئیس جمهور مصوباتش کاغذ پاره ای !! بیش نیست ، آیا برای خرید رأی موقتی یک کشور توتالیتر باید اصولمان را فدایش کنیم .
من هنوز یک سوال اساسی در ذهنم باقی مانده . سوالی که سالها پیش سرمقاله نویس روزنامه کیهان مطرح کرده است
«مصلحت انقلاب یا مصلحت صدر ، کدام یک در صدر است ؟»


این یادداشت در سایت های زیر منعکس شد :
http://www.imamsadr.ir/didgah/bahamrahan.php
http://www.adlroom.org/vdcj.hevfuqexxsfzu.html
http://www.shia-news.com/ShowNews.asp?Code=86121705



آزادی یعنی ...

بسم الله الرحمن الرحیم
بیست و دوم بهمن هزار و سیصد و هشتاد و شش و راهپیمایی میلیونی مردم در سرتاسر ایران اسلامی در حمایت از این نظام با شعار همیشگی استقلال آزادی جمهوری اسلامی .
شاید بعد از گذشت 29 سال از پیروزی انقلاب اسلامی وقت آن رسیده باشد که این شعار کلیدی دوران انقلاب معنا شود . اما خوب ! کسی را نمی یابی که پاسخگوی پرسشت باشد 
هر کس که می خواهد این شعار را برای جوان امروز معنا کند از دو دسته خارج نیست ، یا مصلحت اندیش است و یا سود محور .
آنکه سود انگار است این شعار را آنگونه معنا می کند که سود شخص خودش و یا سود گروه و حزب و دسته اش در آن بگنجد .
و آنکه مصلحت اندیش است این شعار را آنگونه معنا می کند که هیچ کس زیر سوال نرود و همه تفسیرش را بپذیرند .
در جستجوی رسیدن به پاسخ  این سوال در روز بیست و دو بهمن به جمله ای برخوردم که یکی از ارکان سه گانه شعار بالا را تفسیر می کند .
آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان ،و خوش گمانی نسبت به انسان .
کرامت انسان نه کرامت مسلمان ! کرامت انسان نه کرامت شیعه ! کرامت انسان نه کرامت ایرانی !
کرامت انسان نه کرامت تهرانی !
کرامت انسان چست ؟
این نگاه جدیدی است به آزادی و کرامت و انسان . چه رابطه ای بین این سه وجود دارد ؟
و خوش گمان بودن به انسان در هر جای این کره خاکی ، آنجا که دیگر زبان و رنگ و نژاد و ... برایت نباید فرقی کند .
و نمی دانم آیا می توانیم اینگونه به جهان نگاه کنیم و همه را انسان بدانیم و به همه خوش گمان باشیم
و آیا جمهوری اسلامی که ما سالی چند بار برای حمایتش به خیابانها می آییم این زمینه را برای تفسیر از آزادی و عمل کردن به آن برای ما فراهم می سازد .
آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان
به رسمیت شناختن یعنی اعمال اینگونه آزادی در اجتماع . نه اینکه فقط به آن اعتقاد داشته باشیم و در دل به آن ایمان بیاوریم ، بلکه باید در جامعه خویش به آن عمل کنیم .
«آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی به انسان» این جمله نغزی است از امام موسی صدر که در روز بیست و دو بهمن امسال در بالای پوستری که مزین به تصویر ایشان بود نظرم را جلب کرد و باز هم من برای پاسخ سوالم باید به امام صدر و گفتارش پناه ببرم ، او که 30 سال پیش به دست قذافی و در کشور لیبی ربوده شد و کلامش امروز باید تفسیر آزادی باشد در نظام جمهوری اسلامی .
در پایین آن پوستر جمله ای بود که حرف دل بسیاری از اهل این سرزمین اهورایی است :
«در سی امین بهار آزادی ، ما خواستار آزادی امام موسی صدر از زندان های  رژیم لیبی هستیم»


در سی امین بهار آزادی ، حضور امام موسی صدر در میان هموطنانش

در سی امین بهار آزادی ،‌حضور امام موسی صدر درمیان هموطنانش

در سی امین بهار آزادی ، حضور امام موسی صدر در میان هموطنانش

در سی امین بهار آزادی ، حضور امام موسی صدر در میان هموطنانش


به مناسبت سفر رهبری به استان یزد

    نظر

شهید محراب آیت الله صدوقی

بسم الله الرحمن الرحیم
امروز مقام معظم رهبری به استان یزد سفر کردند و در روز اول دیدارشان به زیارت مزار سومین شهید محراب شهید صدوقی شتافتند .
شناخت مقام و منزلت شهدا و بزرگان برای ما امکان پذیر نیست . اما آب دریا را اگر نتوان کشید – هم به قدر تشنگی باید چشید . درست است که ما محضر این بزرگان را درک نکرده ایم اما آنچه از گفته ها و نوشته های اینان باقی مانده می تواند چراغ راهی باشد که امروز ما پای دررفتن آن گذارده ایم .
در هفته گذشته همه ملت غیور! ایران شاهد ترجمه آنچه از آن به مواضع دولت نهم تعبیر می شود بودند .  
هفته گذشته ما تعبیر اتحاد ملی و انسجام اسلامی را فهمیدیم .
هفته گذشته ما ترجمه اصول گرایی را ناباورانه مشاهده کردیم .
هفته گذشته ما معنای مهرورزی را حس کردیم .
هفته گذشته ما طعم عدالت را چشیدیم .
می دانید آخر ، هفته گذشته معاون اول رئیس جمهور اسلامی ایران به همراه یک هیئت بلند پایه اقتصادی به لیبی سفر کردند
در آنجا ده سند همکاری و یادداشت تفاهم امضاء کردند .
آقای پرویز داودی با رهبر و نخست وزیر و وزیر امورخارجه لیبی دیدار کردند و آینده روابط ایران با کشور اسلامی و انقلابی لیبی  را روشن و امیدوارکننده توصیف کردند .
آقای داودی خاطر نشان کردند که در آینده ، روابط ما و کشور برادر لیبی وسیع و گسترده خواهد بود .
آقای داودی اضافه کردند البته مسائلی سیاسی وجود دارد که بر روابط دو کشور سایه انداخته اما ایشان نگفتند آیا درباره این سایه!!! با رهبر لیبی صحبت هم کردند یا نه  .
سعی کردیم پیش داوری نکنیم و کاملاً مثبت به قضیه نگاه کنیم . صبر کردیم تا از سخنگوی دولت بپرسیم . البته از ایشان پرسیدیم و دکتر الهام که علاوه بر سخنگویی دولت بر صندلی وزارت دادگستری هم تکیه زده اند و از مسایل حقوقی کاملاً مطلع هستند ،گفتند : " تداوم روابط ایران و لیبی در گرو آزادی امام موسی صدر نیست . "
و این جواب یعنی ترجمه همه آنچه ما در این 2 سال از دولت نهم خواستیم . از دولت خواستیم که عدالت و مهرورزی و اصول گرایی که مدّ نظرش است را معنا کند .
ما فهمیدیم که انسجام اسلامی یعنی تقویت رابطه با کشوری که کتاب سبز معمر قذافی را جایگزین قرآن کرده است .
ما فهمیدیم مهرورزی یعنی آغوش گشودن برای یک دیکتاتور که سالهاست مملکتش را با ترور و ارعاب و زندانی کردن مخالفانش اداره می کند .
ما فهمیدیم که اصول گرایی یعنی اینکه مصلحت قذافی و هم پالکی های داخلیش در صدر است نه سرنوشت امام موسی صدر !
ما فهمیدیم که عدالت یعنی اینکه رهبر ایرانی شیعیان لبنان و امید امام خمینی (ره) برای اداره حکومت اسلامی 30سال در زندان های لیبی اسیر باشد و دولت عدالت محور حتی به این مساله به اندازه یک یادداشت تقاهم هم اهمیت ندهد .
از مساله دور نشویم . در ابتدا گفتم این را نوشتم تا یادی کرده باشم از شهید محراب آیت الله صدوقی . ما می خواهیم با این ستاره ها راه را پیدا کنیم . من از خود نمی گویم ، زیارت مزار ایشان توسط رهبری و  کلام خود شهید است که خداوند درستی راهش را با پذیرفتن خونش در محراب نماز جمعه ، برای آیندگان ثابت کرد .
و اما فرازهایی از آنچه که شهید صدوقی در وصف امام موسی صدر گفته اند و موضع گیری ایشان درمورد مساله پیگیری سرنوشت امام  :
*امام موسی صدر مردی بسیار بسیار فوق العاده بود .
*همان طور که خود امام موسی صدر بر کلیه صاحبان مسئولیت لبنان و آنهایی که چرخاننده کلیه کارهای لبنان و زعمای آنجا بودند تفوق داشت ، شیعه را هم بالا آورد و تفوق داد .
*تا او بود ، اسرائیل هم هیچ غلطی نمی توانست بکند ...
*امام موسی صدر بی نهایت شخصیت بارز ، روشن ، فهمیده و خدمتگزار بود .
*این مصیبت بزرگی برای ملت شیعه شده است ...
*متاسفانه شنیده شده که یک عده در ایران دست و پا می کنند که روابط بین دولت لیبی و ایران برقرار شود . با اینکه گویا مراجع محترم گفته بودند که تا تکلیف امام موسی صدر روشن نشود ، دولت ایران حق ایجاد روابط با دولت لیبی را ندارد . ولی جمعی هستند که شاید بعضی شان هم مردمان روشن و فهمیده و عاقلی باشند و اصرار در این امر دارند ، حالا چه اصراری دارند بر این معنا ، من هنوز نتوانستم بفهم که وجه اصرارشان چه است ؟
*وظیفه دولت ایران هم آن است که مادامی که خبری از این شخصیت بزرگ نشود ، قراردادی با دولت لیبی منعقد نسازد . معنی ندارد که چنین شخصیت بزرگواری در آنجا محبوس باشد و دولت ایران هم هیچ نگوید . صلاح کشور شیعه ، صلاح شیعیان دنیا و صلاح دولت ایران نیست که تا زمانی که این مرد بزرگ خبر صحیحی به دست نیامده ، با لیبی پیمانی ببندند و عهد قراری بگذارند که موجب رنجش همه شیعیان دنیا ، بخصوص ایران و لبنان و بالاخص خانواده ایشان خواهد شد .
اینها را نوشتم تا شاید فقط از نام شهدا  استفاده نکنیم . بلکه راه آنان را هم ادامه دهیم .
هنوز هیچ چیز عوض نشده امام موسی صدر 30 است در اسارات دولت لیبی است و عده ای در داخل دست و پا می زنند که روابط دو کشور تقویت شود و خلاف آنچه امام خمینی (ره) و مقام رهبری نظر دارند عمل می کنند .
البته این برای دوستداران امام صدر تازگی ندارد اما به آن عادت نکرده و نخواهند کرد .
و دولتمردان و تمام کسانیکه در مورد امام موسی صدر و پیگیری سرنوشت ایشان موضع گیری می کنند و عملی انجام می دهند بدانندکه تمام این حب و بغض ها و اعمال و رفتار و افکار در تارخ ثبت خواهد شد و همانگونه که ما درباره گذشتگان قضاوت می کنیم ، آیندگان نیز درباره ما قضاوت خواهند کرد .  

جملات شهید صدوقی به نقل از کتاب ویژه نامه امام موسی صدر نوشته استادخسروشاهی می باشد .


مسلمانان در این دنیا به شما احتیاج دارند ، نه در دنیای نجف !

بسم الله الرحمن الرحیم

در هفته گذشته مقام معظم رهبری دیداری با جمعی از اساتید، فضلا، پژوهشگران و مبلغان حوزه های علمیه قم ، مشهد و اصفهان داشتند . در این دیدار چهار ساعته تعدادی از ایشان نقطه نظرات خود را مطرح کردند و در انتها رهبری نیز سخنانی را ایراد کرد .
رهبری در سخنان خود مطالب گوناگونی را مطرح کرد ازجمله اینکه یکی ار ضعف های حوزه این است که سازماندهی وآمار ندارد . یعنی آماری از تعداد روحانیون در ایران و تخصصشان وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن سازماندهی مناسبی در مورد به کارگیری این عزیزان داشته باشیم  و این خود موجب پایین آمدن راندمان کار خواهد شد .
مطلب دیگری که آقای خامنه ای در سخنانشان به آن اشاره کرد خاطره ای بود از بزرگی که به چند سال قبل بر می گردد . قضیه از این قرار بوده است که یکی از بزرگان حوزه علمیه که الحمدلله هنوز حیات پر برکتشان ادامه دارد برای معالجه به خارج از ایران سفر می کنند در آنجا دانشجویان و ایرانیان و مسلمانان آن کشور از ایشان می خواهند که در مدتی که ایشان در آنجا حضور دارند چند برنامه سخنرانی داشته باشند و پاسخگوی سوالات و مسائل مختلف باشند . به هر حال دوره ای که ایشان در آن کشور می مانند کمی بیشتر از زمان درمانشان می شود . در بازگشت با رهبری دیداری می کنند و اظهار می دارند خارج از ایران محیط مناسبی برای تبلیغ دارد که ما از آن غافل بوده ایم و باید برای آنجا فعالیت خاص داشته باشیم که با تایید رهبری مواجه می شوند و قرار می شود این بزرگوار این مساله را پیگیری کنند که متاسفانه بعد از مدتی مساله تبلیغ خارج از ایران به دست فراموشی سپرده می شود . در ادامه باز هم تاکید می کنند که چند سال قبل هم اشاره به این مساله داشته اند و باید مرکزی باشد برای تربیت افرادی که برای تبلیغ به خارج از ایران فرستاده می شوند .  
زمانی که این سخنان را از تلویزیون می شنیدم نا خودآگاه به یاد سخنانی دیگر افتادم ...
ادامه مطلب...

امام مقاومت

هوالحی
الم تر ان الله یزجی سحاب
به انتظار شب،امام محرومان به سرزمین خاموش لبنان بهار را هدیه کرد
امام موسی صدر راز طلیعه آفتاب را بلند سرود
محرومان ،یتیمان و بی پناهان وقت سرورشان رسید و آغاز مقاومت با سلام امامشان ، امام موسی صدر تمام لبنان و سرزمین قدس را فرا گرفت
آری مردی آمده است
مردی از تبار محمد(ص) ،آخرین فرستاده خدا
مردی از دیار عشق ، مردی از کربلا
بنگر که امام محرومان را چگونه می خوانند
بالروح بالدم نفدیک یا امام  

مقاومت و حزب الله ، رازش را در خیمه امام باید جست
دستان مقاوم نصرالله و دیدگان منتظر امام صدر مدینه را می کاود
هیچ دانسته ای که هنوز امام محرومان در حصار کینه عدو راز مقاومت سر می دهد
ومن و تو
ما به کدامین کاروان نگریسته ایم
به عاشورا یا به مدینه
به قدس یا به نینوا
این حضرت مسیح(ع) است که فریاد می زند
«هرگز محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمی شود »
و صدای مسیحا همچنان می پیچد
و صدایی دیگر از پیامبررحمت اوج می گیرد
« هرگز به خدا و روز واپسین ایمان نیاورده است آنکه امام مقاومت امام موسی صدر را در بند ابلیس بنگرد و به سکوت در خانه اش آهسته بخسبد
« یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون » 

ای کسانیکه ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید . نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید .