سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

امام موسی صدر از زبان آیت الله مشکینی(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض تسلیت به مناسبت رحلت حضرت آیت الله مشکینی ، آنچه در می خوانید مصاحبه ایست باایشان به تاریخ18/4/70

از ذخایر عالم تشیع
اما آقای موسی صدر . من ابتدا باید بگویم که هر کس در مورد ایشان به نیکی سخن بگوید ، مقام و منزلت خود را بالا برده است . آقای صدر از شاگردان خوب مرحوم داماد هستند. عده ای از فضلای معروف به درس مرحوم داماد می رفتند . آقای داماد (رض) معروف بودند به دقت نظر و بسیاری از فضلای خوب و حاذق در درس ایشان شرکت می کردند و یکی از ممتازین این ممتازان ، امام موسی صدربودند (که اگر زنده هست خدا حفظش کند و اگر نه خداوند رحمتش کند). در درس حاذق بود ، محقق بود ، صحبت می کرد و اشکال می گرفت . هم بحث های خوبی داشتند که یکی از آنها مرحوم بهشتی بود . ایشان در دوران طلبگی معروف بودند . او مورد توجه و مورد احترام طلاب بود . ایشان از نظر علمی میان افرادی که با هم درس می خواندند برجسته بودند و اگر از همه بالاتر نبودند ، از کسی هم کمتر نبودند . در افق بالایی قرار داشتند و امتیازی دیگر که داشتند این بود که در دانشگاه تهران هم تحصیل کردند . ایشان از فضلا و بزرگان بودند و همان وقتها من معتقد بودم که دارای قدرت استنباط احکام هستند .

در سفری که به ایران آمده بودند به زیارتشان رفتیم . در آن جلسه ایشان مطالبی فرمودند که برای طلبه های آن روز شاید خیلی موجه نبود . و اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مفهوم صحبت های آن روز ایشان روشن شد . پس از قیام و نهضت حضرت امام (رض) طلبه های ایران خطشان تغییر کرد و به سیاست روی آوردند و به اصطلاح سیاست را با دیانت همراه نمودند . آقای صدر در لبنان سعی داشتند تا دیانت را با سیاست توام کنند . در ایران بعد از انقلاب این مسئله به راحتی امکان پذیر بود در حالیکه در لبنان با مشکلاتی همراه بود . ایشان این مسئله را پی ریزی می کردند که روزی در لبنان یک حکومت الهی و اسلامی تشکیل گردد ، همان طور که در ایران تشکیل گردید . ایشان سیاست و دیانت را توام کردند و به دنبال تشکیل یک حکومت اسلامی درست در لبنان بودند . دشمن نمی خواست در لبنان چنین فردی وجود داشته باشد . اگر ایشان تا به حال بودند ، به انقلاب اسلامی ایران خدمات شایانی می کردند ، ارتباط ما با لبنان و بلاد عربی قوی تر می بود و دشمنان لبنان نمی توانستند این بازیها را بر پا کنند . مسلماً اگر آقای صدر می بود ، جلوی این اتفاقات را می گرفتند و به همین دلیل اسرائیل هم یکی از دشمنان ایشان بود .
ما مقام امام موسی صدر را خیلی بالا می دانیم . ایشان را انسانی متدین به دیانت الهی و مردی که سیاست و دیانت ، هر دو را می فهمید ، می شناسیم . من به ایشان خیلی علاقه داشته و دارم و باید بگویم که آقای صدر از ذخایر عالم تشیع بودند . ایشان یکی از پر ارج ترین انسان های عالم تشیع بودند .
یکی از جهت هایی مهمی که بعدها ملتفت آن شدیم ، مظلومیت ایشان بود . بنده معتقد هستم که مظلومیت ایشان غیر از مظلومیت شهدایی است که ما داریم ، مثل مرحوم سید محمدباقرصدر ، مرحوم آقای مطهری ، مرحوم آقای بهشتی ، مرحوم باهنر و...مظلومیت ایشان بالاتر از مظلومیت آنها بود . برای اینکه این آقایان شهید شدند و همه آن را به رسمیت شناختند و در ایام سوگواری عرض ادب کردند و به هنگام شهادتشان مجالسی برپا نمودند و تا حدی حق شهادت این آقایان ادا شد اگر چه نه کاملاً ، چون نمی توان گفت حق شهداء ادا گردیده است ، اما مظلومیت ایشان به حدی و یا عدم شهادتشان ، هیچ کدام اعلان نگردید . مظلومیت ایشان طوری است که کسی به یاد نمی آورد ، دعا نمی کند و مجلس نمی گیرد . واقعاً مظلوم هستند...
اگر احتمال زنده بودن ایشان باشد ، باید کوشید و این احتمال را تعقیب کرد . ما به ایشان ارادت داشتیم و مقام ایشان را بالا می دانیم . من معتقدم روزی که ان شاءالله حضرت صاحب الامر (عج) قیام فرمایند ، یکی از کسانی که در ارتش آن حضرت مقام والایی خواهند داشت ، امام موسی صدر است .

به نقل از کتاب : امام موسی صدر (ویژه نامه تاریخ و فرهنگ معاصر) _ به کوشش سید هادی خسروشاهی


بهوش باش ، چگونه می خواهی علی (علیه السلام) را بشناسانی ...؟

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب ، شب میلاد پدر آسمانی ماست .

شب میلاد پدر آسمانی ما ...

شب میلادپدری آسمانی ...

پدری که به راههای آسمان آشنا تر از راههای زمین بود .

پدری که در کعبه به دنیا آمد .

واین شاید کنایه از آن باشد که به آنجا که شما نماز می گذارید هفده رکعت در هر روز از فجر صادق تا عشاء ؛ ظاهری دارد و باطنی . ظاهرش را که می بینید، خانه ای چهار گوش با لباسی سیاه ، با تفاخر تمام . و اما باطن آن از ازل تا ابد همان است که در آن به دنیا آمد و سه روز در آنجا مهمان سفره ی آسمانی پروردگارش بود .

پدری که جامع اضداد است ...

"پدری که شجاع است اما نه مثل رستم و عمرو بن معدی کرب .

پدری که کریم است اما نه مثل حاتم طایی .

پدری که فصیح است اما نه مثل سحبان .

پدری که غیور است اما غیرتش نه مثل غیرت  های ماست .

پدری که گاهی شجاع است ، گاهی نیست . گاهی خیلی کریم است ، گاهی خیلی بخیل به نظر می آید . گاهی خیلی غیور است ، گاهی خیلی صابر است ، گاهی خیلی متواضع است ، گاهی هم متواضع نیست ...

... پدری که فصیح است . بله هیچ شک نداریم که علی(ع) یکی از فصحای بزرگ ، بلکه بعد از پیامبر (ص) افصح عرب است .  یکی از دانشمندان بزرگ لبنانی ، که مسیحی است ، فصاحت علی (ع) را این گونه تعبیر می کند و می گوید : خطبه های علی (ع) مثل غرش شیر در شبهای تاریک شکننده است و هر نیروی منحرفی را در مقابل خودش خرد می کند .

این صدای علی(ع) است و این منطق علی(ع) است . اما ، در مقابل ، گاهی او را ساکت می بینی و مضطرب می یابی . وقتی که در پیشگاه خدا می ایستد ، وقتی دعا می خواند ، وقتی که شب ناله می کند ، آنچنان ساکت می شود که گویی اصلاً در قید حیات نیست تا حرف بزند . کجاست آن فصاحت علی ؟ کجاست آن پدر آسمانی ما ، آن جامع اضداد؟

ایمان به خدا

چشم بپوشید از کسانی که نام مومن را بر خود گذاشته اند .

اگر کسی مومن بود شجاع هم هست ، دلیر هم هست ، کریم هم هست ، غیور هم هست ، رئوف هم هست . اما کجا ؟

آنجا که رضای خدا باشد .

اما اگر رضای خدا نباشد ، ترسوست ، بخیل است .

ایمان علی ، سرّ توازن صفاتش است .

ای علی (ع) دوست !

علی (ع) را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور می شناسد ؟

... می گویند می رویم ار پیروانش می شناسیم . فرض کنیم یک نفر می خواهد علی (ع) را بشناسد . می خواهد پیروان علی (ع) ، مامومین علی (ع) ، دنباله رو های علی (ع) ، شیعیان علی (ع) را بشناسد ، تا علی (ع) را بشناسد . چه می بیند ؟ آیا علم می بیند ؟ آیا تقوا می بیند ؟ آیا علاقه به یتیمی که در علی (ع) بود می بیند ؟ آیا خدمت به مردم می بیند که در علی (ع) می دید ؟ آیا شجاعت و صراحتی می بیند که در علی (ع) می دید ؟

بهوش باش ، چگونه می خواهی علی را بشناسانی ...؟"

ای فرزندان علی (ع) بهوش باشید چگونه می خواهیم این پدر آسمانی را بشناسانیم . ما که افتخار می کنیم تمام دنیا ما را با نام امیر المومنین (ع) می شناسند ، آیا رفتار علوی هم داریم ؟

بیاد بیاورید آن فراز از نهج البلاغه را که پدرمان فرمود: برایم خبر آورده اند که در سرحدات قلمرو تحت امر من خلخال از پای یک دختر یهودی به ستم بیرون آورده اند ، در این مصیبت اگر مرد مسلمان بمیرد جا دارد ...

امشب شب میلاد پدر آسمانی ماست . ای علی (ع) دوست ، امشب حضرت علی اعلی ، علی (ع) را به هستی هدیه می دهد تا من و تو بتوانیم راه سعادت را به وضوح ببینیم ...

آنچه در سطور بالا خواندید فرازی از وصف امیرالمومنین (ع) بود در کلام یکی از فرزندانش .

فرزندی که در بی دردی ما بیست و نه سال است که از او بی خبریم .

آیا واقعاً ما علی (ع) دوست هستیم ؟

ما به کدامین کاروان نگریسته ایم

به عاشورا یا به مدینه

به قدس یا به نینوا

این حضرت مسیح است که فریاد می زند

این حضرت مسیح است که فریاد می زند « هرگز هرگز محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمی شود »

وصدای او در جانها می پیچد

و ندایی دیگر از پیامبررحمت اوج می گیرد

و ندایی دیگر از پیامبررحمت اوج می گیرد « هرگز به خدا و روز واپسین ایمان نیاورده است آنکه امام مقاومت امام موسی صدر را در بند ابلیس بنگرد و به سکوت در خانه اش آهسته بخسبد

 « یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون » 

ای کسانیکه ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید . نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید .

راستی یادمان نرود امام سید موسی صدر یک ایرانی ست .


قدردانی دکتر صادق طباطبایی از محبت و وفاداری یاران ...


 

    آنچه در پی می‌آید، متن یادداشت جناب آقای دکتر صادق طباطبایی است که در تشکر و قدردانی از پی‌نوشت‌های «سراسر مهر و محبت» جمعی از یاران قدیم و وفادار «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا» بر دو مقاله زیر تنظیم شده است:
    1- سندی تاریخی از مظلومیت امام صدر و شهید چمران
    2- منطق «کاسبکارانه» دولت نهم در برابر منطق «ارزشگرای» شهید چمران!
    سایت «روایت صدر» ضمن آرزوی سلامتی، عزت و طول عمر برای آقای دکتر طباطبایی و دوستان گرانقدرشان، فرصت را مغتنم شمرده و اشتیاق خود را جهت انتشار خاطرات این عزیزان از امام صدر اعلان می‌دارد
.
                               
    خواهران و برادران عزیزم؛
مژگان نیکوئی، فرشته و محمود و جواد سالاری، مرتضی غلامی، مسعود رضوی و مسعود رحمتی. اظهار لطف و محبت شما یاران با وفای قدیم بسیار شادمانم کرد. خصوصا" که این همه صفا و شادابی تک تک شماها  با یاد و خاطره امام صدر عطر آگین شده است.
    مسعود ( رحمتی ) عزیز!  آخرین باری که صدای لرزان تورا شنیدم،  در تلفن از برکلی - آمریکا - به من در دوسلدورف بود. شماره تلفن من را از خسرو و ژیلا مصطفوی گرفته بودی و می‌خواستی ببینی خبر شهادت مصطفی چمران صحت دارد یا نه. آن چنان خودت را گم کرده بودی و صدای هق هق گریه‌ات مجال شنیدن جواب من را نمی‌داد که به تو گفتم، والله به پیر به پیغمبر به امام صدر و به ذات باری و به جان هر کس که دوستش داری، باور کن که مصطفی راحت شد. وقتی به تو گفتم این ایام برای مصطفی جز درد و رنج و اندوه از دست و زبان انقلابی نماها و حزب‌اللهی‌نمایان منافق ثمره‌ای دیگر نداشت، قدری آرام شدی. پس از مدتی که گوئی سکه دوقرانی‌ات تازه افتاده باشد، پرسیدی این حضرات ناکث چه کسانی هستند و من نام چند نفر را برایت بردم. تازه فغان و زاری از سر گرفتی و گفتی مگر می‌شود چمران از دست این افراد به ستوه آمده باشد؟ یادت هست چه گفتم؟ ... حیف که پایبندی به شیوه دائی‌جان اجازه نمی‌دهد آن مطالب را این‌جا بیاورم.
    من تلاش می‌کردم ترا آرام کنم، در حالی که در دلم  با آتش‌فشانی مواجه بودم. تازه هنوز خبر نداشتم که چمران روز قبل از شهادتش چه پیغامی توسط فاطی برای من به جای گذارده است.
    اما تو مژگان ( نیکوئی ) عزیز، حتما" به یاد داری وقتی که با یک فوج ! دختران ایرانی مقیم اسپانیا به پاریس برای دیدن امام خمینی آمدی و من ترا به امام معرفی کردم؛ ایشان با دیدن روحیه پر نشاط و در عین حال پر تلاطم تو به تو چه گفتند؟ و باز حتما" بیاد داری که وقتی از امام در باره امام صدر پرسیدی و از جواب ایشان اشک شوق از چشمانت جاری شد؛ رو به من کردی و گفتی پس این مزخرفات که امثال آقایان ... که مدعی نمایندگی امام خمینی هستند می‌بافند، یعنی چه و به چه منظور است؟  امام خمینی به عوض من پاسخ دادند و گفتند «لذت پیمودن راه حق توسط مردان خدا، پای برهنه گذاردن روی همین خارهائی است که در مسیر راهشان وجود دارد. این حرف‌ها و این توهین‌ها اگر نباشد و اگر مردان خدا با این خارها مواجه نباشند، پیمودن راه خدا برای همه کس آسان می‌شود ...» و باز حتما" در خاطر داری که تمام حدود نیم‌ساعتی که با دوستانت در حضور امام خمینی بودید، عمده وقت به گفتگو در باره امام صدر گذشت. وقتی از امام خداحافظی کردید و بیرون آمدید و با احمد طباطبائی پسر عمه من مواجه شدید تو به او گفتی: «... به آن رفـیـقـت (منظور یکی از نوچه‌های آقای جلال فارسی که با احمـد ما در یک شهر و یک کالج بود و پیوسته علیه آقای صدر و چمران اراجبف می‌بافت و  آن دستخط معروف هانی‌الحسن را که بچه کمونیست‌های برلن منتشر کرده بودند، به این و آن می‌داد) بگو مگر دیگر نبینمت؛ وگر نه صورت سیاه و کثیفت را با ... خیس می کنم». و باز حتما" جملات من را به خاطر داری که گفتم به جای این کینه‌ورزی و خون دل خوردن‌های بی‌حاصل، دعا کن امام صدر نجات پیدا کنند؛ خود ایشان  با رفتارشان تکلیف ماها را در برخورد با این بیچاره‌های گمراه و مریض و مزدوران بی‌جیره و مواجب ساواک و صهیونیسم روشن ساخته‌اند.
    و بالاخره روی سخنم با تو احمد (رضا مقدم دانمارک)عزیز می‌باشد. آن شبی که جلسه سی و شش ساعته ما در «اوپسالا» شروع شد و آن جوان کینه‌توز و فحاش (که بعد‌ها سخت پشیمان شده بود و توسط من از مادر امام صدر حلال بودی طلبید) در رد توضیحاتی که من در تشریح واقعه شهادت مظلومانه جوانان امل و دست‌پروردگان چمران در حادثه تل زعتر می‌دادم و از خیانت احزاب چپ و راست لبنان در ماجرای خونبار نبـعــه پرده بر می‌داشتم، ناگهان از کوره در رفت و بنای فحاشی و اتهام جاسوسی را برای امپریالیسم و ساواک به آقای صدر و چمران و من و مرحوم قطب‌زاده گذارد؛ و هنگامی که من به او گفتم « آقای محترم؛ برادر انقلابی! مبارز نستوه! معرفی کردن عوامل موساد و ساواک که این همه جوش و خروش و از کوره در رفتن لازم ندارد. این مشت‌های گره کرده و این قیافه عبوس انقلابی را بگذار برای بعدها که در ایران برای مقابله با رژیم شاه بدان نیاز داریم. بیا در عوض خون دل خوردن و فحش دادن، ذهن این حاضرین را نسبت به  خیانت‌های من و دائی‌ام و چمران و قطب‌زاده روشن کن. بیا برای جلوگیری از انحراف جمع حاضر (حدود چهل نفر در جلسه بودند) که جز شخص تو، همه گول من و دائی‌ام و ... را خورده‌اند، سند و مدرک بیاور و  ذکر وقایع کن. بیا به برادر و مراد و رهبر بزرگت که از برکت  امام صدر در سوریه و در کنجــی از زینبیــه آرام منزل گزیده بگو برادران انجمن‌های اسلامی در سوئد ، عکس‌ها و مدارکی دارند که نشان می‌دهد این ماموران ساواک و موساد در سنگرهای جهاد در لبنان در زیر آتش توپ و تانک و خمپاره‌های فالانژها  جای گرفته‌اند و پیوسته کشته و شهید می‌دهند که نام تک تک آنان و تصاویر صحنه‌های شهادتشان بر در و دیوار جنوب خونین لبنان مشاهده می‌شود. به ایشان بگو از شما که مدعی انقلاب و مظهر انقلابی‌گری ناب هستید جز نوشته‌هائی سراسر فحش و ناسزا و اتهام و تحریف حقایق و وارونه نشان دادن وقایع و جملاتی کینه‌ورزانه در تشریح و تبیین "فاجعه لبنان"، آن هم از کنج عافیت در زینبیه، چه شواهد و نشانه‌هائی در دست من و دیگران هست»؟ و دیدی چگونه آرام گرفت و پس از صرف شام، بدون خداحافظی و تشکر از صاحبخانه رفت؟
    احمد عزیز، گفته‌ای که نوار آن جلسه را داری؛ لذا ضرورتی نمی‌بینم که مطالب آن را در این جا برایت بازگو کنم؛ اما لازم می‌بینم فقط این را برایت بگویم که وفاداری تو و امثال تو با  این دل‌هائی  که آن‌ها را همچنان در گرو مهر و عشق به امام صدر  زنده و آتشین نگاه داشته‌اید و مهر و محبتی که از سطر سطر نوشته‌هایتان تراوش می‌کند، نه تنها حلاوت ویژه خود را برای من و امثال من دارد؛ بلکه انجام وظیفه‌مان را آنطور‌ که شایسته و بایسته است از ما مطالبه می‌کند. زمانی که بخواهیــم به عوامل ناکامی‌هایمان در انجام وظیفه‌ای که بر دوش داشته‌ایم بپردازیم، چاره‌ای نداریم جز آن که زبان در کشیم و همچنان در مظلومیت اماممان خون دل خوریم. به قول عزیز شهیدمان چمران، گوئی مقدر است که امام صدر مظهر مظلومیت چهارده قرنه شیعیان علی و حسین و فاطمه باشد. یاداشت دوست دیرینه و یار وفادارمان مسعود ( رضوی از آفریقای جنوبی ) خود بهترین گواه مـن بر این مدعا است.
    اما یک جمله هم مایلم – بلکه واجب می دانــم - به تو مسعود ( رضوی ) عزیزم بگویم. آری دوست با وفایم. این محسن کمالیان؛ فرزند برومند همان دوست قدیمی‌ات رحیم کمالیان از آخن می‌باشد. این جوان رعنا – اگر رعنائی فقط نمودار نازک‌اندیشی باشد و نه لاغر اندامی!! -  شب و روز جز به امام صدر نمی‌اندیشد و جز مهر ایشان در دل ندارد و جز سودای دائی من در دل نمی‌پروراند. من به همت و پشتکار و دغدغه‌ او غبطه می‌خورم. اگر فرزندان تو و جوانان – فارسی زبان - هـم سن و سال موسی و صادق تو در ایران و دیگر نقاط جهان با فکر و مبانی اندیشه امام صدر آشنا می‌شوند، تردیدی نداشته باش که سهـم محسـن عزیز من از همه ماها بیشتر است. اگر من گه و گاهی ضمن دلگرم ساختن او، ترمزش را غیر مستقیم نکشــم، تندتر از این‌ها می دود. دعایش کن که به دعای تو و امثال تو شیفتگان امام صدر، سخت محتاج است.
   
ژیلا و خسرو مصطفوی؛ جواد و محمود و فرشته سالاری؛ رضا کرمی و محمود رستگارنژاد و احمد عزیزی ( که متاسفانه  هرچه به حافظه فشار می‌‌آورم نمی‌دانم ایشان را در کجا باید دیده باشم)  نیز یاداشت‌هائی فرستاده‌اند که پرداختن به آن‌ها حوصله خواننده را سر خواهد برد. چه، خوانندگان این سایت گرامی گناهی نکرده‌اند که مجبور باشند شاهد اظهار لطف مشتاقان امام صدر به من باشند و من هم بخواهم به این وفاداری و استواری فکر و قدم آن‌ها، آفرین بگویم. همین اندازه کافی است که خوانندگان – خصوصا" جوانان - ببینند؛ قلـم و قدمــی که در راه خدا باشد و فکر و اندیشه‌ای که از دل پاک بر آید و تلاش‌هائی که فقط برای رضای خدا و به قصد نزدیکی به او صورت گیرد، لاجرم بر دل‌ها می‌نشیند و گذر ایام و حوادث مستمر هرگز سایه فراموشی بر آن‌ها نخواهد افکند. مظلومیتی که در این روز‌ها با این سند تاریخی نمودار می‌شود؛ جای هر کدام از نقش آفرینان آن واقعه را به خوبی و درستی نمایان می‌کند؛ به قول مسعود رحمتی از فلوریدا:
    « ... ببینید آن تحریف‌کنندگان الآن کجا هستند و آن مظلومان ( که آن فریب شیطان خوردگان آن‌ها را مامور ساواک و ... می‌پنداشتند) چه جایگاهی دارند. همین حقیقت گواه صداقت آنان در راهی بود که پیمودند. چمران اسوه جهاد و مقاومت و عرفان شد و بر تارک تاریخ ایران می‌ و امام صدر بر روح و دل و جان میلیون‌ها انسان مومن و آزاده حکم می‌راند؛ ولی آن دیگران چی؟ یکی محکوم به اعدام می‌شود، چون در حین شکار تفریحی و پلید خود ، مرد بیگناه جنگلبان را کشته است و امروز در کنج گمنامی و عزلت جای گرفته است. آن دیگری به دست رقیبانش در بعث عراق در لبنان خونش ریخته می‌شود و کسی حتی نام او را نمی‌داند. دیگران و دیگران هم همین‌طور. به راستی اگر امروز به مناسبتی از آنان نامی آورده می‌شود - حتی با اکراه - آن هم به خاطر امام صدر و چمران نیست؟...»
به نقل از سایت روایت صدرwww.revayatesadr.ir  

 


به مناسبت اولین سالگرد جنگ سی و سه روزه

بسم الله الرحمن الرحیم

بالروح بالدم نفدیک یا امام فکر می کنم برای همه دوستداران امام موسی صدر این جمله آشنا باشد . وقتی فیلم حضور امام صدر را در یکی از مساجد لبنان می بینیم ، مردم این جمله را به عنوان شعار تکرار می کنند ، روحم ، خونم ، فدای تو ای امام ...
در آن سالهای دور که امام صدر تازه فعالیت هایش را در جنوب شروع کرده بود ، اسرائیل به راحتی وارد خاک لبنان می شد ، خسارت وارد می کرد ، به مردم آن بی حرمتی می کرد . وقتی هم که مردم به این متجاوزان اعتراض می کردند ، در جواب می شنیدند "ما برای گرفتن سرزمین شما احتیاج نداریم سرباز بفرستیم ، فقط کافیست دختران خود را بفرستیم . و آیا توهین و بی حرمتی بالاتر از این به مردم جبل عامل امکان داشت ...
امام صدر به تمام مناطق ، شهرها و روستاها شخصاً سرکشی می کرد . در یکی از این دیدارها با مردم یکی از روستاهای مرزی جنوب ، مردم با اعتراض مساله بی حرمتی اسرائیلیان را مطرح کردند ، امام به آنان گفتند : خود باید از سرزمین تان دفاع کنید و در مقابل متجاوز باستید . مردم گفتند : ما سلاح نداریم . و در جواب شنیدند" باید دفاع کنید . حتی اگر با دست خالی و با چنگ و دندان باشد ، باید بایستید ...
"افواج المقاومة اللبنانیة" امل متولد شد . شاخه نظامی حرکة المحرومین . امل یعنی آرزو ، آرزویی برای زمینه سازی حکومت عدل حضرت مهدی (عج) ، این را دکتر مصطفی می گفت ...
"ما فقط یک مشکل داریم و آن جوانان موسی صدر هستند . با اینها به هیچ وجه نمی شود کنار آمد...اگر هم ما با اینها کاری نداشته باشم ، آنها با ما کار دارند" اینها را یکی از عُمّال صهیونیست گفته بود سال 1978 که اسرائیل تا رودخانه لیطانی جلو آمده بود...
سال 1978 مولایمان را آن سرهنگ دیوانه دزدید، آن هم با دستور سیا و موساد و ساواک  به این امید که بتواند روح ایستادگی را و راه و رسم مقاومت را که امام صدر با سالها خون دل خوردن و زخم زبان شنیدن از دوست نادان و دشمن دانا به مردم لبنان آموخته بود ، از اهل لبنان بگیرد ، ولی هیهات منا الذلة...
سال 1982 حمله رژیم اشغالگر قدس به لبنان و پیشروی تا جنوب بیروت و مقاومت عده ای از جوانان لبنانی در برابر ارتش چهارم دنیا...
سال 2000 تحقق وعده خدا را جهانیان به چشم دیدند (ان تنصرالله ینصروکم و یثبت اقدامکم) اسرائیل که سالها جنوب لبنان را اشغال کرده بود ، از جنوب فرار کرد ...
تابستان سال 2006 آغاز آنچه سید حسن نصرالله آن را وعده صادق نام نهاد . وعده ای که به مردم لبنان داده بود ، برای آزادی اسرای دربند لبنان در اسرائیل . حماسه ای که سی و سه روز بعد با اقتدار حزب الله به پایان رسید و به جنگ سی و سه روزه مشهور شد . سی و سه روز مقاومت در مقابل جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل . سی و سه روز مقاومت در مقابل جنگ نفت . مقابله سه هزار رزمنده حزب الله در برابر ارتش چهارم جهان ...
و همه این عزت و افتخار ، همه این پایمردی و مقاومت جانانه را مدیون آن سید بلند قامتی هستیم که با افق نگاهی به بی نهایت کهکشان ،بعلبک ، صور ، جبل عامل ، لبنان ، ایران و تمام دنیا را به مقاومت دعوت کرد و ندای سلاح زینت مرد است را سر داد . هرچند بسیاری در دیروز و امروز او را تکفیر می کنند . چون خود به او نمی رسند پس او را به عقب می کشند ، شاید به او برسند . اما هیهات ...دور است از بزرگمردی چون امام و مولایمان سید موسی صدر که به عقب برگردد یا در جا بزند . او که همیشه از همه جلوتر است ، او که امام است و ره بر ...
آن مسجد را یادتان هست که امام وقت ورود به آن  ، مردم چه شعاری می دادند "بالروح بالدم نفدیک یا امام". خاطرتان هست بعد از سخنان سراسر نور امام ، چه شعاری می دادند "بالروح بالدم نفدیک یا جنوب"...
این است آن تحولی که امام موسی صدر در مردم لبنان به وجود آورد . به آنها آموختند افراد برایتان مهم نباشند ، آنچه مهم است حریم اسلام است...
امام صدر این را به ما آموخت . اما آیا مولایمان و سرنوشتش حریم اسلام نیست ؟ اماممان را 30 سال پیش ربودند و هر روز به اسم مصلحت ما را به آرامش می خوانند ...
خدایا! تو خود شاهد باش که جز نوشتن و گفتن کاری از دست ما فرزندان امام صدر بر نمی آید . این را در راه اسلام از ما قبول کن .
راستی یادمان نرود امام سید موسی صدر یک ایرانی ست .