• وبلاگ : .::شارح::.
  • يادداشت : تا تو نباشي، هر روز من عاشوراست
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله
    غير معصوم اگر در معرض نقد نباشد قطعاً خطا ميكند (مرتضي مطهري)
    عليك سلام
    اميدوارم حالتان خوب باشد و در تلاشهايتان موفق و پيروز باشيد. بهتر است قبل از شروع سخن عرض كنم بنده از وجود چنين سازمان مردمي در مورد امام موسي صدر در ايران خوشحالم و حتي انديشه امام صدر و شانيت سياسي امام صدر و سرنوشت ايشان از سالهاي دبيرستان از دغدغه هاي من بوده. در صورت توان حاضر نيز هستم كمكي بكنم اما دليل نميشود نقد نكنم.
    اولاً: من كي در موردتان حكمي صادر كردم؟ من در مورد شما و تيمتان هيچ قضاوتي نكردم و اتهامي هم نزدم. بلكه تذكري دادم في الباب چند مطلبي كه خواندم. كه هردو تذكرم تنها ناظر بر چند مطلب محدودي بود كه خواندم نه در مورد كل سايت يا گروه. من تذكر دادم كه ضعف اين دولت دال بر تعهد گروه ديگر نميشود. بلكه بعد از گذشت نزديك به نه ماه از وعده هاي و شعارهاي مشاورين اقاي موسوي در مورد امام موسي شما ديديد كه شعار نه غزه نه لبنان سر ميدهند. من احساس كردم نه تنها در نوع گزارش نويسي تحويل نامه به نماينده ميرحسين موسوي بلكه در حركت ظاهري نماينده ميرحسين در مورد انتقاد از روابط با ليبي گروه شما خيلي راحت اين حرفها را باور كردند. فضاي كلي نوشتارهاي وبلاگ نيز اين حس را در من تقويت ميكرد. من حتي به وبلاگ قديم ياران صدر هم سر زدم و مطالب متنوعي را خواندم كه خيليشان برايم جالب بود ولي لازم ديدم تذكراتي بدهم يكي از آنها تذكرات را دادم خدمتتان. اين تذكر يا همان اصطلاح امر به معروف بود نه مخالفت با اصل اين گروه يا متهم كردن به چيزي. ضمناً بعد از دو سه روز از آشنايي با سايتتان اين تذكر را خدمتتان عرض كردم نه روز اولي كه وبلاگ و سايت را ديدم. از اين به بعد هم اگر مطلبي از من ديديد كه نقدي بر نوشته شما يا دوستانتان بود اميدوارم بدون غيض و غضب بخوانيد و مثل اين سري برداشت مخالفت نكنيد بلكه چون نقد و نظر لازم است مينويسم. براي اينكه موارد ديگري هم هست كه بايد نكاتي را عرض كنم ولي گقتم ناگهان پشت سر هم حرف زدن در مورد مطالبتان شايد مناسب نباشد و برداشت به كينه يا دشمني شود. اما بالاخره دوست دارم توضيح دهيد در مورد چندين خبر كه بيان گر گرايش تيم ياران جوان به سمت سياسي خاص داشت. مثلا گزارش اقاي سينا در مورد حضور در جلسه موج سوم كه تا جايي كه من ميدانم در مورد دعوت از خاتمي بود!! خب چرا در جلسه حاميان اين يكي كانديدا حضور نداشتيد؟ خب يعني در ميان حاميان احمدينژاد نميشد از اين موضوع سخن گفت؟ نميشد اين را جزو مطالبتات طرفدارانش از كانديداي متبوعشان قرار داد؟ مطمئن باشيد مسئله امام اگر درست باز شود يكي از دغدغه هاي اساسي همين جماعت نيز ميشود. ولي گويا اين گروه يك جماعتي را پذيرفته و جماعتي را رها كرده.(تذكر من پايم در ستاد انتخاباتي هيچ كانديدايي نذاشتم و نميذارم. پس من را جزو اين جماعت نميتوان فرض كرد)
    اجالتاً تذكري كه دكتر مصطفي كماليان در همين راستا خدمتتان عرض كرد را هم لازم ميدانم. البته شايد بنده خودم تمام سخن اين نوشته اقاي كماليان را صحيح ندانم. http://revayatesadr.ir/default.asp?PId=28&MId=312.

    ثم ثاني: يكي از مباحث مربوط به جريان شناسي انقلاب كه لازم ميدانم تا تذكرتان دهم. راستي دقت كرديد كسانيكه روزي ميخواستند در لبنان حكومت ولايت فقيه تشكيل دهند و لبنان را عيناً ايران كنند و شهيد چمران دائماً با آن ها مخالفت ميكرد و ميگفت فضايي لبنان گونه اي ديگر از رفتار را ميپسندد. حالا ميخواهند ايران را مثل لبنان كنند و دم از لزوم قرار گرفتن وزير مسيحي يهودي يا حداقل سني در كابينه ميزنند؟!! اين تغيير 180 درجه اي نگرش ها شما را نگران نميكند؟! من را چرا. و نگران ميشوم نكند دوستاني كه ميخواهند راه امام صدر را روشن كنند فريب اين رياكاري ها را بخورند. اينها روزي سينه شان اينقدر براي شهادت تنگ شده بود كه ايران تازه از جنگ در آمده را ميخواستند فداي عراق بكنند. حالا كجا ايستاده اند؟ رهبري را متهم به تند روي در مسئله امريكا ميكنند. اينها برايتان جاي تعجب نداشت؟
    سومش اينكه موضوع سخن من اصلا خود چمران نبود. بلكه اين بود چمران ميتواند سمبل حضور ما در لبنان فرض شود ولي...!!! از جهت ديگر دولتي كه وعده تلاش براي خلع سلاح مقاومت را داده بود مدعيست كه بيشترين پيگيري را در مورد امام صدر داشته!!! اين مضحك نمي آيد بنظرتان؟ فرض كنيد روزي شرط ليبي براي برگرداندن امام اين باشد كه مقاومت را در جنوب تعطيل كنيم. شما فكر ميكنيد كدام يك از دوراه را انتخاب كنيم بهتر است؟ اولي و بهتر آن است كه خودمان درست پيگير امام بشويم نه اينكه بگذاريم روزي به اينجا برسد و لي اگر رسيد درست است هدف امام موسي را فداي خود امام موسي بكنيم؟ اينها بصيرتيست كه خواهرم در مسائل سياسي فوق العاده لازم است. لازم. اين سالوسگي ها آدم ها را به اشتباه مي اندازد. يك زماني خود امام را ميبينيد يك زماني هدف و سيره امام موسي را. ايا مبارزه با اسرائيل هدف امام موسي نبود؟ اتحاد شيعه و عزت يافتن شيعه هدف امام نبود؟ اگر همه سران عرب از امام ناراضي بودند الان هم همه سرا ن عرب به خونه كاسه سر نصرالله تشنه اند. فكر ميكنيد امام موسي راضي شود مقاومت تعطيل شودتا اينكه ايشان مثلا چند صباحي آزاد زندگي كنند؟؟ خواهرم مسئله فقط رابطه با ليبي نيست. حوادث سياسي و جريانات سياسي پيچيده تر از اين هستند.
    رابعش اين خطري بود در مورد بچه هاي شما احساس كردم.اينكه تك بعدي نگاه ميكنند. مثلا بحثي كه با جناب هويزه پيش امد. نگرانم كه نكند بخاطر مشكل بنيادين داشتن بايك گروهي به دام اشتباه بيوفتيد. اشتباهي كه اين اين روزها در رفتار پسر شهيد بهشتي متاسفانه ديده ميشود. و متاسفانه انقلاب دارد كساني را كه بايد ذخيره اش ميبودند خيلي راحت از دست ميدهد.
    ضمناً يك تذكر خودماني بدهم مراقب باشيد حديث ببين چه ميگويد نبين كه ميگويد بيشتر در مباحث علمي و نظري جاي دارد تا كسي ديگري را تخطئه نكند. نه در مباحث سياسي
    بهتر است در مسائل سياسي به حديث شريف كلمه الحق يرده بالباطل رجوع شود مراقب باشيد كه كلمه حق وسيله نيت باطل نشود و يا كلمه حق به گونه باطل عمل نشود.
    اين نكته ايست كه در مسائل سياسي بايد به ان دقت شود صرف گفتن يك كلمه حق دليل بر برحق بودن افراد نيست. جريانات و افراد شناسنامه و كارنامه دارند بايد به انها هم نگريست. اگر به اين نكته دقت نكنيم شايد روزي به جايي رسيديم كه حرف حق را بگونه اي باطل عمل كنيد.
    در مورد موضوع چمران چون نكته اي انحرافي در بحثتان بود جدا پاسخ دادم
    اول در مود شهيد چمران تا من در خاطرم بود نام همسر اولشان كه نامسلمان بود ودر طي سفرهاي تبليغاتي شهيد چمران با او اشنا شدند و او را جذب اسلام كردند فرشته بود نه پروانه . البته ممكن است كه من طي گذشت زمان اشتباه كنم در ياد آوري اين اسم چون مسئله لبنان تنها موضوعي نيست كه روي آن كار ميكنم. و مستند روايت فتح در مورد شهيد چمران(سردار عشق) و امام موسي صدر را چند سال پيش چند باري ديدم و اخيراً به اين اسناد رجوعي نداشتم.
    دوم اما چون شما عجولانه تر از من در موردم قضاوت كرديد بهتر است بدانيد كه مدل زندگي شهيد چمران از جمله مثال هاي دائمي من براي دوستان است بويژه اينكه ايشان دوبار ازدواج كردند هردوبار با دو زن غير محجبه و نا اشنا به شرايع ديني و هر دوبار از آنها خانمهايي محجبه ساختند و از خانم عاده كه من متلعم يك زن مبارز در حالي كه ايشان از طبقات مرفه و بيدردي بودند. در مورد همسر اولشان يك نفر(مهدي چمران) ميگويد خبري نداريم يك نفر(صادق طباطبايي) ميگويد خبر داريم يكي از دوستان هم چندي پيش عكسي را به من نشان داد و گفت پسر شهيد چمران است!!! ومن گفتم منبعت؟ كه چت را رها كردو رفت. اشاره ام به ازدواج هاي شهيد چمران فقط از آن پايه بود كه از نظر من كار تبليغي و فرهنگي بايد اينچنين موثر باشد و عميق).
    سوم اتفاقا اخيرا تصميم داشتم آن شعر شهيد چمران را كه خانم عاده با خواندن ان در پايه يكي از تابلوهاي شهيد چمران عاشق ايشان شده بودند را در توضيح وبلاگ بگذارم. من شايد نتوانم همه جهان را روشن كنم ولي ...
    البته پيش كشيدن بحث شهيد چمران توسط شما هم يك بحث انحرافي بود حالا يا ناشي از احساساتي شدنتان بود يا ناشي از تلاشتان براي اينكه مثلا از من گافي بگيريد? در حالي كه اصلا جدلي نيست كه نياز به اين بازي ها باشد.
    حالا چشم كتاب خود چمران را هم ميخوانم در اولين فرصت تا دلتان راضي شود. حكايتي هم كه گفتيد از زبان خانم رباب صدر در همان مستند روايت فتح ديده ام.
    البته من از جرجيس شناسان باكي ندارم هرچه دارند روي ميز بريزند من استفاده خودم را خواهم كرد از صحبتهايشان.