سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.::شارح::.

در انتظار ماه خدا

در دعای ماه شعبان می خوانیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم صل علی محمد و آل محمد، شجرة النبوة، و موضع الرسالة، و مختلف الملائکة، و معدن العلم، و اهل بیت الوحی.
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة، یأمن من رکبها، و یغرق من ترکها. المتقدم لهم مارق، و المتأخر عنهم زاهق، و اللازم لهم لاحق.
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الکهف الحصین، و غیاث المضطر المستکین. و ملجأ الهاربین، و عصمة المعتصمین.»
خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که درخت نبوت، جایگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان، معدن دانش و خاندان وحی هستند.
خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که در گرداب‌های سهمگین همچون کشتی هستند و هر که سوار آن شود، ایمنی می‏ِیابد و هر که آن را رها کند غرق می‏شود. هر که از آنان پیشی گیرد گمراه است و هر که از آنان بازماند، نابود می‏شود و هر که همراه آنان باشد، به مقصد می‏رسد.
خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست؛ همان‌ها که پناهگاه استوار، فریادرس درماندگان بیچاره، پناه فراریان و نگهدارنده پناه‏جویان هستند.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد، صلاة طیبة تکون لهم رضی، و بحق محمد وآل محمد، اداءً و قضاءً، بحول منک یا ارحم الراحمین.»
خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست، درودی پاک و فراوان که موجب خوشنودی آنان گردد و حق محمد و خاندان محمد را ادا کند؛ به قدرت و توانایی تو ای مهربان‌ترین مهربانان.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد، و اعمر قلبی بطاعتک، و لا تخزنی بمعصیتک، و ارزقنی مواساة من فتّرت علیه من رزقک، بما وسعت علی من فضلک، و نشرت علی من رحمتک. و هذا شهر نبیک سید رسلک، شعبان الذی حففته منک بالرحمة والرضوان. والذی کان رسول الله صلی الله علیه و آله، یدأب فی صیامه و قیامه، فی لیالیه و ایامه، خضوعاً لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه. اللهم و اعنّا علی الاستنان بسنته فیه. و نیل الشفاعة لدیه. اللهم واجعله لی فیه شافعاً مشفعاً، و طریقاً الیک مهیعاً. و اجعلنی له متبعاً، حتی القاک یوم القیامة عنی راضیاً، و عن ذنوبی قاضیاً. قد اوجبت لی منک الرحمة و الرضوان، و انزلنی دار القرار، و محل الاخیار.»
خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست و قلب مرا با اطاعت از خود آباد گردان و مرا با سرپیچی از خود خوار مساز، و مواسات و همدردی با کسانی که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته‏ای روزی‏ام گردان، از آن جهت که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‏ای و رحمت خود را بر من گسترانده‏ای. و این ماه، ماه پیامبر تو و سرور رسولان، شعبان است که آن را سرشار از رحمت و خوشنودی خود ساختی، همان ماهی که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) تا هنگام مرگ، همواره شب و روز آن را به روزه و شب‏زنده‏داری می‏گذراند تا با تکریم و بزرگداشت آن در برابر تو فروتنی کرده باشد. خدایا ما را در پیروی از سنت او یاری فرما و شفاعت او را نصیب ما گردان. خدایا او را شفیعی برای من قرار ده که شفاعتش پذیرفته باشد و راهی که هموار به سوی تو باشد و مرا پیرو او گردان تا در روز قیامت تو را در حالی ملاقات کنیم که از من خوشنودی و از گناهانم گذشته‏ای و رحمت و خوشنودی خود را بر من واجب کرده‏ای و در سرای جاوید و جایگاه نیکان فرود آورده‏ای.»ادامه مطلب...

برای آزادی امام موسی صدر ، فشارها باید به بالاترین حد برسد

یک منبع دیپلماتیک لیبیایی که از نظام معمر قذافی رهبر لیبی جدا شده است ، به " الجزایر تایمز " گفت سید موسی صدر رهبر جنبش محرومان لبنان ، هنوز درقید حیات است و زیرنظر دستگاه های امنیتی لیبی و درمکانی بسیار ویژه نگاهداری می شود.

به گزارش العالم، سید موسی صدر موجبات نگرانی بسیاری از گروه های لبنانی را که وی توانست طرح های ویرانگر آن ها را نقش بر آب کند ، فراهم کرده است.

یک گروه فلسطینی در لبنان سعی داشت موسی صدر را ترور کند و وی درواکنش گفت : عمامه من ، از مقاومت فلسطین حمایت خواهد کرد . این روزها مصادف با سالروز ناپدید و ربوده شدن موسی صدر در لیبی است.
شایان ذکر است که سید موسی صدر در تاریخ 25/8/1978 به همراه شیخ محمد یعقوب پدر حسن یعقوب نماینده
لبنانی و عباس بدرالدین (خبرنگار ) در سفری رسمی وارد لیبی شد و در هتل الشاطی در طرابلس غرب مهمان مسئولان لیبیایی شدند.

رسانه های گروهی لیبی هیچ خبر یا گزارشی درباره رسیدن امام موسی صدر به لیبی و رویدادهای سفر وی به این کشور و دیدار وی با معمر قذافی رهبر لیبی یا دیگر مسئولان لیبیایی منتشر نکردند. وی آخرین بار در ظهر روز 31/8/1978 با دو همراهش در لیبی مشاهده شد.

بعد از اینکه هیچ خبری از وی و همراهانش به دست نیامد ، سر وصدایی جهانی درباره ناپدید شدن آنان به پا خاست و مسئولان لیبیایی در تاریخ 18/9/1978 اعلام کردند که آن ها بعدازظهر روز 31/8/1978 سوار برهواپیمای " آلیتالیا " ، طرابلس غرب را به مقصد ایتالیا ترک کردند.
چمدان های موسی صدر و نیز شیخ محمد یعقوب در هتل " هولیدای ان " رم پایتتخت ایتالیا پیدا شد.

مسئولان قضایی ایتالیا تحقیقات گسترده ای را درخصوص این قضیه آغاز کردند و بعد از اینکه ثابت شد که امام موسی صدر و همراهان او وارد خاک ایتالیا نشده اند ، نتیجه این قضیه دادستان کل دادگاه رم در تاریخ 12/6/79 شد حکمی مبنی بر مسکوت ماندن این قضیه صادر کند.
در نتیجه تحقیقات گسترده ، دادستانی کل ایتالیا در تاریخ 19/5/ 79 به این نتیجه رسید که آن ها اصلا" لیبی را ترک نکرده اند.

به گفته این دیپلمات جدا شده از نظام لیبی ، پرونده سید موسی صدر و همراهان او به دست شخص معمر قذافی و سه نفر از مسئولان نظام وی است.

به اعتقاد این شخص ، اطلاعات بررسی شده در ابتدا حاکی از آن بود که صدر فورا" کشته شده است و سرهنگ قذافی وی را به یک گروه فلسطینی تحویل داده تا او را اعدام کند اما واقعیت این است که موسی صدر همچنان زنده است و پا به سن گذاشته و ده ها کتاب تالیف کرده است و ..
این دیپلیمات درباره بسته شدن این پرونده توسط معمر قذافی گفت فشارهای عربی و اسلامی باید به بالاترین حد برسد تا این پرونده بسته شود ؛ همانطور که پرونده لاکربی و دیگر پرونده ها بسته شد.
به نقل از تابناک


سووشون

امروز میلاد مهدی موعود است او که می گویند می آید و سرتاسر جهان را مملو از عدل و داد خواهد کرد .
روی پرچم های این روزها که با آنها کوچه ها را آذین بسته اند نوشته «جهان در انتظار عدالت ، عدالت در انتظار مهدی»
و عدالت را که می گویی در مقابلش ظلم است که خود نمایی می کند . یعنی اگر ظلم را حس نکرده باشی ، عدالت برایت معنا پیدا نمی کند .
همان گونه که می گویند مهدی مصلح کل است . برای درکش باید فساد را فهمیده باشی و حس کرده باشی تا اصلاح برایت معنا شود .

و تا دیروز که پای منابر می نشستیم چقدر راحت واعظ برایم می گفت از اینکه مهدی چگونه است و دشمنانش کیانند .
چقدر بی لکنت می گفت از دجال و سفیانی و همانها که در احادیث نوشته ، چقدر راحت از ظلم و بیداد می گفت و حتی می توانست با انگشت اشاره کند به غرب و برایمان شاهد مثال بیاورد از فلسطین و جنوب لبنان و افغانستان و آمریکا و عراق و ...
از روایاتی برایمان می گفت که در آنها وصف شده که درآخر زمان نگه داشتن دین مانند نگه داشتن آتش بر کف دست است و می گفت حق و باطل به هم آمیخته است و هر کس را قدرت تشخیص نیست و می گفت که زمانی که مهدی می آید از اسلام آنگونه می گوید که حتی تعدادی از علمای دین اسلام هم به مقابله بر می خیزیند و می گویند که او دین جدید آورده است .

اما امسال دیگر کمتر از ظلم برایمان گفتند و کمتر گفتند از معنای مصلح و آنها هم که گفتند یادشان رفت این حدیث امیرالمومنین را بخوانند که الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم و یادشان رفت که امیرالمومنین چگونه حکومت می کرد . دیگر در برنامه طرحی برای فردا نمی آیند تا داد سخن بدهند از رافت علوی و مهدوی . یادشان رفت که محمد و علی و مهدی و حسین و فاطمه و زینب و شهادت تغییر نمی کنند این ما راویانیم که تغییر موضع می دهیم و یا اینکه... تا امروز منافقانه سخن می گفتیم  و شاید هم نمی دانند آن حدیث را که هر کس در برابر ظلم سکوت کند شیطان خاموش است .
البته شاید امسال دیگر لازم نیست کسی برای ما از مهدی بگوید و از طرف ما وکیل تام الاختیار شود و با فریادرس سخن بگوید .
امسال هر ایرانی خودش پای منبر این روزها نشسته و دستهای خالی را بالا آورده و با سکوت می گوید
...ای عدالت گستر !
جهان را ببین و ظلم ظالمان و حاکمان را ببین و این خونهای به ناحق ریخته شده را ببین و این مادران داغدار را ببین و این الله اکبر هایی را که تنها رسانه ماست ببین و بیا
و بیا
و بیا
شاید این اولین سالی باشد که ما در عید میلاد مهدی اینگونه دلشکسته ایم و اینگونه و با سوز جان آمدنش را می خواهیم
چرا که تا قبل از این ظلم را اینگونه حس نکرده بودیم تا به دنبال عدالت برآییم .

 
امسال محرم نیز ، خود روضه خوانیم ؛ چرا که ما مدتی است که به سووشون نشسته ایم
سووشون ما معرکه اش به بزرگی سرزمینم است و اینجا نه تنها یک سیاوش که بسیارند جوانان آزاده وطنم که برای آزادگی در خاک و خون غلطیدند و از آتش خشم ظالمان گذشتند تا این معرکه هیچ گاه خالی از سیاوش نباشد .

گریه نکن خواهرم .
در خانه ات درختی خواهد روئید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت .
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید :
در راه که می آمدی سحر را ندیدی ؟

اندکی صبر ، سحر نزدیک است .


شب سرودش را خواند ، نوبت پنجره هاست

قایقی خواهم ساخت ،
خواهم انداخت به آب .
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند .

قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید ،
همچنان خواهم راند .
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان .

همچنان خواهم راند .
همچنان خواهم خواند :
«دور باید شد ، دور .
مرد آن شهر اساطیر نداشت .
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود .
هیچ آیینه تالاری ، سرخوشی ها را تکرار نکرد .
چاله آبی حتی ، مشعلی را ننمود .
دور باید شد ، دور .
شب سرودش را خواند ،
نوبت پنجره هاست .»

همچنان خواهم خواند .
همچنان خواهم راند .

پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است .
بام ها جای کبوترهایی است ، که به فواره هوش بشری می نگرند .
دست هر کودک ده ساله شهر ، شاخه معرفتی است .
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله ، به یک خواب لطیف .
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد .

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است .

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند .

پشت دریاها شهری است !
قایقی باید ساخت .

 

شارح امروز دو ساله شد ...


بار دیگر بی تو

 

بسم الله
...
خواستم برای هفتم تیر و شهید بهشتی بنویسم ، این نامه را دیدم . بسیار گویاتر از آنچه مثل منی بخواهد بنویسد .
بخوانید آنچه را که سید علیرضا حسینی بهشتی خطاب به پدر خود ، شهید بهشتی نگاشته است .

چرا هر بار که هفتم تیر می رسد سفره دل گرفته ام را نزد تو می گسترم ؟ شاید چون سایه تو را همچنان بر سرم گسترده می بینم . شاید هم که چون نمی گذارند صدایم شنیده شود ، به دنبال چاهی می گردم تا آهی برکشم . شاید هم که بر باد رفتن میراث توست که اینچنین آتشم می زند و داغ دیرینه را تازه می کند .
پدر ! دیدی که چه روزهایی را شاهد بودیم که امکان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممکن ساخت ؟ دیدی که سکوت که شکسته شد ، چگونه دل ها مملو از امید شد ؟ دیدی که عطر راستی و صداقت که فضا را پر کرد ، دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد ؟ دیدی که دل هایی که سال ها با انگشتان کلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود ، فاصله ها را شکستند و در کنار هم نشستند ؟ دیدی که نسل سومی که با انقلاب ، امام ، جنگ ، شهادت و دین مداری قهر کرده بود در داوری هایش به تاملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جست و جو کرد ؟ دیدی که زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری ، چشم امیدشان را به یار دیرینه تو دوختند و به رغم همه اما و اگرها و جوسازی ها ، رایت اعتمادشان را به دست او سپردند ؟
اما پدر دیدی همان کسانی که پس از شهادت تو زیر لب زمزمه کردند که بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطه اسلام لیبرالی می انجامید ، چه کردند ؟ به بهانه حراست از اسلامیت نظام ، جمهوریت نظامی که تو در کنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری کرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند . خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی ، حق به سرقت برده خود را مطالبه می کردند را آشوب طلبی نامیدند و به نام دین ، دینداران را بی دین نامیدند ، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته ، سکوت تلخ ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی را با شادکامی دشمنان قسم خورده انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی دست و پا کنند .
یاد روزهای سختی می افتم که در مقابل هجمه ها سکوت کردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی . تو قربانی التقاط و تحجر شدی ؛ التقاط تو را ترور شخصیت کرد ، تحجر در مقابل رضایتمندانه سکوت کرد و آنگاه بود که فاجعه هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد .
این بار اما روایتی معکوس در کار است ؛ تحجر ، اندیشه ات را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی کند ، التقاط شادمانه بر حق بودن خود را اثبات می کند و این تویی که یک بار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی . بگذار که این بار سخنم را با شعری از شفیعی کدکنی به پایان برسانم :
تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
....
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هرجا که برد
مردی ز خاک رویید


لیله الرغائب

امام آرزوها

بسم الله
امشب لیله الرغائب است ، شب آرزوها
و چه نام زیبایی . شبی که در آن ملائکه الهی بر گرد کعبه طواف می کنند و بهترین ها را برای اهل زمین آرزو می کنند و آن زیبای نامتناهی نیز دعای آنها را مستجاب می کند .
و چقدر زیباست این لحظات ...
من هم امشب آرزو می کنم بهترین ها را ، برای امام آرزوهایم ، موسی صدر !
برایش بارش دوباره آرزو می کنم در کویر سرزمینم ، تا شاید زنده شود به این بارش پاک !
برایش طلوع دوباره آرزو می کنم در این عصر ظلمانی ، شاید بتوانیم راه را از بیراه بشناسیم !
برایش آرزو می کنم بازگشت مقتدرانه و سرافرازانه را به میهن و اینکه با تابش وجودش شاید ما بیاموزیم مسلمانی کردن را !
برای پدر و مادرم طول عمر و سلامتی و برکت را ، برای تمام دوستانم بهترین ها را آرزو می کنم .

برای خودم نمی دانم ! برای من دیگران باید آرزو کنند !  


ارزش من در آن است که محال را ممکن کنم

دکتر علی شریعتی

بسم الله
ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم .
29خرداد 1356سالروز از دست دادن مردی است که می گفت :
«...
خدایا
رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد ؛ قوّتم بخش تا نانم را ، و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم ، تا از آن ها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند ، نه آن ها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند....
...خدایا
همواره ، تو را سپاس می گزارم که هر چه ، در راه تو و در راه پیام تو ، پیشتر می روم و بیشتر رنج می برم ، آن ها که باید مرا بنوازند ، می زنند ؛ آن ها که باید همگامم باشند ، سدّ راهم می شوند ؛ آن ها که باید حق شناسی کنند ، حق کشی می کنند ؛ آن ها که باید دستم را بفشارند ، سیلی می زنند ؛ آن ها که باید در برابر دشمن دفاع کنند ، پیش از دشمن حمله می کنند و آن ها که باید در برابر سمپاشی های بیگانه ، ستایشم کنند ، تقویتم کنند ، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند ، سرزنشم می کنند ، تضعیفم می کنند ، نومیدم می کنند ، متهمم می کنند ، تا – در راه تو – از تنها پایگاهی که چشم یاری یی دارم و پاداشی ، نومید شوم ، چشم ببندم ، رانده شوم ...تا تنها امیدم تو شوی ، چشم انتظارم تنها به روی تو بازماند ، تنها از تو یاری طلبم ، تنها از تو پاداش گیرم ، در حسابی که با تو دارم ، شریکی دیگر نباشد ، تا :
تکلیفم با تو روشن شود ، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد ، تا حلاوت اخلاص را – که هر دلی اگر اندکی چشید ، هیچ قندی در کامش شیرین نیست – بچشم .
خدایا : اخلاص ! اخلاص !....
29خرداد سالروز از دست دادن کسی که
برای‌ ما ثروتی‌ است‌ که‌ با هیچ‌ قیمتی‌ قابل‌ تعویض‌ نیست‌ آری دکتر علی شریعتی ، مردی که موسی صدر در وصفش گفت : «چون‌ خوب‌ به‌ افق‌ می‌نگریم‌ می‌بینیم‌ که‌ مردی‌ به‌ نام‌ دکتر علی‌ شریعتی‌ ظاهر شده‌ است‌ که‌ می‌تواند به‌خوبی‌ انقلاب‌ اصیل‌، افکار اصیل‌ و ایدئولوژی‌ اصیلِ منطقة‌ ما را توضیح‌ دهد. بنابراین‌، او برای‌ ما ثروتی‌ است‌ که‌ با هیچ‌ قیمتی‌ قابل‌ تعویض‌ نیست‌. از افکار بزرگ‌ و اصیل‌ او استفاده‌ می‌کنیم‌ و به‌ او احترام‌ می‌گذاریم‌. افکار او توانسته‌ تجربة‌ عظیم‌ تاریخی‌ ما را که‌ تاریکی ها را به‌ نور و کفرها را به‌ ایمان‌ و پراکندگی ها را به‌ هماهنگی‌ تبدیل‌ کرده‌ است،‌ نشانمان‌ دهد.» هنوز هم کلامش آرامش بخش لحظات تنهایی مان است .

دکتر مصطفی چمران

و 31خرداد1360بزرگمردی دیگر از این سرای خاکی به آبی آسمانها پر کشید . کسی که ارزش خود را در این می دانست که محال را ممکن کند . « ارزش من در این نیست که هنگام قدرت ، پرچم افتخار بردارم و در جشن پیروزی پای کوبان شادی کنم . ارزش من در آن است  که محال را ممکن کنم ، هنگام ضعف و شکست همچون کوه در مقابل دشمن بایستم ، شعله لرزان رسالت را در میان طوفان سهمگین دشمنی ها و حوادث نگهبانی کنم .
در سخت ترین لحظات مرگ و زندگی در جلوی جبهه جنگ حضور داشته باشم . آنجا که همه رفته اند و معرکه را ترک گفته اند ، یک تنه جولان دهم . آنجا که صداها از وحشت خفه شده است ، در مقابل جبّارترین قدرتمندان بایستم و با فریاد بلند کلمه حق را به آسمان بلند کنم .
آری ، ارزش من در آن است که محال را ممکن کنم .»
و این کلام دکتر مصطفی چمران است . کسی که در مکتب امام موسی صدر پرورش یافت و بعد از ربوده شدن مولایش به ایران آمد ، چرا که دیگر تاب تحمل لبنان بی امام موسی را حتی برای پنج دقیقه هم نداشت .

آنچه گفتم وضع حال امروز خودمان است هر چند از کلام علی و مصطفی !
می خواستم آرزو کنم کاش امروز در میانمان بودند ، اما دیدم ما لایق بزرگان نیستیم ، ما لایق علم و کلام و عرفان و عمل و دین و دنیایی که موسی صدر و علی شریعتی و مصطفی چمران فهمیدند نیستیم .
ما لایق همانهایی هستیم که امروز با آنها محشوریم .
چرا که « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »

لینک های مرتبط:
سخنرانی امام موسی صدر در مراسم چهلم دکتر شریعتی بیروت
وصیت نامه دکتر مصطفی چمران خطاب به امام موسی صدر


14 خرداد میلاد امام موسی صدر

14 خرداد میلاد امام موسی صدر

بسم الله
امروز 14 خرداد بود و امام من سید موسی صدر 81 ساله شد . از یک هفته پیش تلفن همراهم تنظیم شده بود که هر روز یادآوری کند که 14 خرداد روز تولد است . باید زودتر دست به قلم میبردم . اما چه می شود کرد که من هم در این جامعه زندگی می کنم و متاثر از حوادث و اتفاقات آن هستم . مناظره داغ دیشب و اتفاقاتی که در آن افتاد دیگر توانی نگذاشت تا بنویسم برای محبوبم .

جایت خالیست بزرگوار ! کاش امروز در میان ما بودی تا راه نشانمان می دادی . امروز تو 81 ساله شدی و ما 31 سال است که از حضورت محرومیم . از خودم خجالت می کشم که روز شمار و سال شمار نبودنت شده ام . چقدر دلسنگ شده ام که هر شب با خود مرور می کنم یک روز دیگر تو در زندان قذافی اسیر بودی و من هم اسیر . تو اسیر چهار دیواری کینه عدو و من اسیر غفلت .  از تو برای ما چه باقی مانده جز راه روشنت و اندیشه و سیره نابت . برای ما که 31 سال غبار نشسته بر سیره ات را می بینیم و از پس این غبار باید تو را بشناسیم . ما سیره تو را می خوانیم و می شنویم و به دفعات برای دیگران تعریف می کنیم و بعدش آهی از سوز سینه می کشیم که جایش خالیست که اگر بود گونه ای دیگر زندگی کردن را به ما می آموخت و گونه دیگر دیندار بودن را .  
امروز سالروز تولد توست . سید موسی صدر ، سید خوش سیمای ایرانی
سال گذشته دسته های گل را تقدیمت کردم :
« ... آخر امروز کسی می آید
کودکی زیبا رو
صورتش ماه تر از قرص قمر
مقدمش گلباران
گل نیلوفر و یاس
گل نرگس گل سرخ
گل سوسن ، سنبل
یک گلستان گل نور
همه در مقدم این تازه گل خانه نور
فرش این خانه پر شور و سرور...»
اما امسال چیزی برای تقدیم کردن ندارم جز اشک چشم ، که فکر می کنم پاکی اش نشانه صداقت است .

محبوبم آخر چطور می شود که تو را شناخت و قطره ای از دریای حلم و صبر و بردباریت دانست و سکوت کرد . چگونه می شود ذره ای از سیره ات فهمید و شیطان خاموش شد .
دیشب که پای تلویزیون شاهد مناظره انتخاباتی بودم . فقط کلام تو راهگشا بود تا را سره از ناسره بشناسم
، «اگر [تلاش انسان] با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد، و اگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تأمین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب میشود. آنگاه این قصد سبب می گردد که انسان در این راه با دقت بیشتری قدم بردارد. چه بسا وجود این قصد انسان را محدود می کند، ولی راه موفقیت آمیز تر  و نتیجه بخش تر است.»
امروز هم رهبری در جوار مرقد امام خمینی (ره) به بعضی از مسائل انتخابات و شب گذشته پرداخت ، چه کنم که باز کلام تو برایم تداعی شد که « آنچه برای من از آمدن یا رفتن یک وزیر و پیروزی یا ناکامی یک کاندیدا اهمیت بیشتری دارد آن است که این وزیر یا آن نماینده را کمک کنم تا کاری سازنده و ثمر بخش انجام دهد و سطح زندگی شهروندان این کشور را ارتقاء دهد .
بنابراین ، حوزه فعالیت ، اختیارات و توانمندی من با احزاب تفاوت دارد . زیرا فعالیت یک حزب غالباً در آن راستا است که زمام قدرت را به دست گیرد یا حکومت را حمایت کند تا بلکه از این طریق به اهداف خود جامه عمل بپوشاند . خواهش می کنم از همین جا دانسته شود که من با همه احزاب و گرایشها بر مبنای این شعار رفتار خواهم کرد :"ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه"(125:16) ( مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان).»
... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...

سید موسی صدر ، امام محبوب من ، هر کجا هستی خدا حفظت کند


یک دم گمان مبر ز خیال تو غافلم

امام من

...
باشم یا نباشم
بنویسم یا ننویسم
اعتراض کنم یا سکوت
اما
یک دم گمان مبر ز خیال تو غافلم
...

تعطیل تا اطلاع ثانوی

بعد از تحریر:
... آقا اگر در رفتار ما ذره ای غرور یا تکبر می دیدند که از نزدیکی ما با او برخاسته است ؛ شدیداً متأثر شده و به گریه می افتادند ! بلافاصله ما را به منزل فرستاده و می گفتند : «من اینطور نمی خواهم ، من اینطور نمی خواهم ، من نمی توانم در پیشگاه خداوند جوابگو باشم ، بروید و با خودتان خلوت کنید ، از خداوند طلب استغفار کنید تا غرور شما را نگیرد .»
(کمالیان . عزت شیعه یک . ص 284)


مالکیت در اسلام 1

 

مالکیت در اسلام هنگامی که اقتصاد کمونیستی را در جهان مطرح کردند و در اندیشه ها یشان مالکیت فردی را بی اعتبار ساختند ، گفتند که اسلام مالکیت فردی را تأیید می کند . برخی دیگر گفتند که مالکیت فردی احتکار و استثمار است . در نگاه مارکس مالکیت دزدی است . در اینجا کشمکشی ایجاد شد . سبب نزاع این بود که مالکیت در اسلام بنا بر مالکیت سرمایه داری فهمیده شد . این تشابه اسمی بود که باعث نزاع میان اقتصاد اسلامی و سوسیالیستی شد . به سخن دیگر اختلاف در غیر محل خودش بود ، و در جایی نبود که باید مناقشه باشد .
ادامه مطلب...